جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

گرهی در خویش

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 31, 2016

از بال شب پره آویزان می شوم تا آسمان پُر آفتاب یا پَرِ آفتاب بر آسمان را… نارنجی تر ببینم *** برای خاطره ای کوتاه و دور می نویسم وقتی که تازه کهکشان شیری شکل می گرفت و اولین دندان شیریم جوانه می زد *** هنوز صبح نیامده شبی دیگر آغاز می شود آسمان آبی هم مثل همیشه سیاه *** حس گناه می کنم وقتی که بی گناهی بر طناب دار آویزان است و من که توان هیچ کاری ندارم تنها در خودم گره می خورم *** برای هیچکس نمی نویسم برای تو هم حتی فقط برای پرنده کوچکت که دانه بر می چیند مگر عقابی شود نه برای صید قمریان رنگی کوچک که آسمان بزرگ آبی را با بالهایش شکار کند *** گریستن آسان است گریز از دوست داشتن سخت تر *** بگذاریدم چون شبی دیگر به بال شب پره ای آویزان شوم که دیوارها مجال پروازش نمی دهند...

مطلب کامل

سر کوه بلند … ***

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 31, 2016

– برای همسرم به بهانه سالگرد تولدش. که دوبیتی و شعر کلاسیک را ، بر شعر نو ترجیح می دهد – سر کوه بُلن نی می زنم من ( * )… که اسب خسته را پی می زنم من هنوز از آذرم مانده دو دانگی که لب بر ساغر دی می زنم من *** سر کوه بلند آب است و آتش دلی خوشحال و احساسی پر از خش به ابر آوبختم در سایه باد به باد آوبختم چون سایه دلکش *** سر کوه بلند آمد سواری به دستش ساقه ای و خشکباری نه خشکی ماند در دستش نه سافه که اسبش تشنه شد در جویباری *** سر کوه بلند آمد سواری به دستش لاله در دل لاله زاری امید و صبح را همراه خود داشت به امیدی مگر امیدواری *** سر کوه بلند از درد سیرم جوانم گر چه از اندوه پیرم (*) برای انتقام از ظلم دنیا نمی خواهم به آسانی بمیرم *** سر کوه بلند افتاده ام من کمی پیچیده اما ساده ام من طناب دار را بردار از او به من بگذار که … آماده ام من *** سر کوه بلند افتاده ام من غریب و دردمند افتاده ام من تنم زخمی دلم پرسوز اما دلی را دلپسند افتاده ام من *** سر کوه بلند این ناله از چیست نمی دانی خدا هم هست و هم نبست به گاه مهر همراهت خدا هست بگاه کینه ، شیطان ، پس خدا کبست ؟ *** (( سر کوه بلند افتاد مهتاب به ابر کوچکی دل داد مهناب ولی خورشید وقتی سر برآورد پرید و مرد و رفت از یاد مهتاب )) *** سر کوه بلند اشکی و آهی نه مهتابی ، نه خورشیدی، نه ماهی نه « نسرینی » میان باغ خندان نه در آوار دیواری « پناهی » *** سر کوه بلند افتاده برفی از انکه گفته ام جا مانده حرفی زمین از فقر لبریز است برخیز صبویی آب ، یا دستی به ظرفی *** سر کوه بلند این قصه باقی است حدیث مبهمی در چار طاقی است ببار ای ابر تا دشمن نبارد شب تاریک را محمل اجاقی است 14-8-91 ( * ) به گویش نهاوندی ، و شاید در دیگر شهرها نیز ، واژه بلند « بلند» کوتاه تر شده و « بُلَن » گفته می شود . دوبیتی اول و یک مصرع دیگر ، سروده 20 سال پیش، ولی بقیه سروده جدید هستند. *** ) با الهام از چند دوبیتی بی نظیر از اخوان...

مطلب کامل

چرخه ای میان دایره ای

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 31, 2016

– برای سارا سعیدی ( * ) – … پرسش کوتاهی دارم پدر « زندگی » : چرخه ای است یا دایره ای ؟ قصه ای است یا داستانی ؟ حقیقتی است یا واقعیتی ؟ دردی کوچک است یا رنجی کوتاه ؟ فریب بزرگ است یا گسترش دروغ ؟ شب است یا سیاهی ؟ نقطه ای ست در آخر جمله ای یا جای کوچک سوزنی بر رگ خشکیده پای کسی که تازه مرده است ؟ *** پدر که چهل سال پبش « مرده » بود گفت : بگذار چرخه ای باشم میان دایره ای 7-7-91 ( * ) به بهانه یک نوشته کوتاه « درد پاهای معصومه… » از سارا سعیدی ، که مینا صفار به اشتراک گذاشته بود ؛ که نمی دانم داستانی است ، یا گزارشی از یک رویداد واقعی . اخیرا هم دوباره آنرا دیدم ....

مطلب کامل

چرخشی میان خاطره ها

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 31, 2016

– برای ناهید حیدری- … خاطراتم را اطو می کنم همۀ درد هایم را هم پنهان تا به صندوق خاطره بگذارم خاطره ، خاطره ای دیگر می شود تا بتوانم بگویم : تولدت مبارک *** به باغچه روبروی خانه سر می زنم گلهای سرخ و سفید و زرد و آبی برای سوگواران سر برکشیده اند و برگهای سبز هم به چهار گوشۀ مستطیلی ……… درد و شادی به هم در آمیخته اند با چاشنی امیدی اما که شاید سالگرد تولدت آستانه آزادی باشد در سرزمینی که سبز شود … تولدت مبارک *** لاله ها ی سرخ هم از سرما سر به گریبان گذاشته اند ولی آفتاب امید هنوز می تابد تا بگوید : تولدت مبارک *** خنده برایم خیلی سخت است کوتاه تر از شکار پرنده ای می گویم در چنگال گرگان که روباهان به صحنه آورده اند و…. به خنده می گویم خندیدن هم برای خدا چند سالی است که سخت تر شده ،،، داروی دردهایم را برای زمانی دیگر بگذار تمام گفته های درد آلودم م را هم ندیده بگیر … به لبخند بنشان لبانت را و همیشه بیاد داشته باش که فردا روز دیگری است … اگر هوا ابری نباشد آخر شب نزدیکترین ستاره ها را در آسمان ببین که چشمک زنان می گویند : تولدت مبارک...

مطلب کامل