جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

دلتنگی

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

وقتی که عشق حس عمیق گمشدگی است وقتی که زندگی جز گم کردنی و گم شدنی نیست پس عشق را عصاره هستی باور کن  *** وقتی که عشق حس تباهی است وقتی که در نگاه تو، من خود را ویران می سازم با دستهای خود مرا دوباره بساز دست ترا برای سازش آفریده اند  *** آخر مگر نه، روحم شمشیر آبدیده تیزی بود که عشق را غلافی کردم بر آن آخر مگر نه، جسمم چون پیچکی است پر پیچ و تاب و بیتاب با داربست عشق فقط قادرم بر آسمان بسایم سر *** با این همه می دانی ای عزیز قلبم گرفته چونان گرفتگی این هوای ابری حزن انگیز و عشق مثل جا گذاشتن دستکش و یا چتری است بر روی صندلی اتوبوس وقتی که تو به آنها – بیش از حد – محتاجی در این هوای سرد و وحشی و باران خیز در این غروب خسته...

مطلب کامل

از سلاله ی باران

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

من از سلاله ی ابرم من از سلاله ی بارانم تو ابر را دیدی؟ چگونه آب شد و به هیئت باران بارید و باز باران را دیدی که گرد از رخ گل برگرفت اگر چه خود به هیئت مانداب چرک آلودی شد در آن حضیض …..به من بگو چرا کدری...

مطلب کامل

کلامی با خدا و عشق

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

وصفت را چگونه بگویم ؟ چگونه بخوانمت؟ ای آفتاب بر آمده از تاریکترین حباب ( گم کرده بودم راه را خدا لباس دوست به تن کرد و دوست راه را نشانم داد ) *** ای دوست که پشت پلکم را می توانی ببینی وقتی که چشمم بسته ست ای دوست ای کلید تمام جهان قفل سکوت صدایم را به اذن نگاه تو گشودم و به عشق در می زنم که توئی که آخرین دستگیره است *** آی عشق دوست داری به الاکلنگ دوست داشتن بنشینیم و خدا مهربان تر از همیشه نگهدارمان...

مطلب کامل

ابرهای نیلوفری

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

اگر دوباره مثل آن تپه گوشه آن آسمان در مسیر عبور آنهمه ستاره و سیاهچال و کهکشان غریب و خسته و از دسترس بدور افتاده باشم چه؟ یا میان ازدحام این بزرگراه بی سر و ته که از شمال تا جنوب و مشرق را تا مغرب خط خطی کرده و با نتی خاموش که روز و شب دور سرم می چرخد و گرمم می شود تا به ساعتی بعد به سرما چه معنی دارد؟ …….. این نت ناتمام کی تمام میشود؟ شاید پس از اینکه در مسیر آنهمه کهکشان گوشه آن آسمان مثل آن تپه یا پس از سرکشیدن یک لیوان خالی آب ******** مگر قرار بر این نبوده که دریا دوباره شکاف بردارد؟ و فرعون ها را دوباره گم کنیم و دوباره به شانزده سالگی و به عشق بنشینیم تا به خدا برسیم پس بیا فقط برای یک بار لباسی از نیلوفر بپوش کنار کوچه نیلوفر نبش خیابان آسمان منتظرم باش وقتی که ابرها نیلوفری شدند ...

مطلب کامل

اولین بارش باران پاییزی

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

طوفان به ناگهان شد به دنبالش رگبار باران … باران هنوز می بارد باران که می بارد احساس می کنم که اشک خداست که بر زمین آدمها جاری می شود *** اشک خدا را که می بینم همیشه در تردید میان دو اندیشه ام آیا خدا دلش گرفته و بخاطر به بیراهه رفتن آدمها گریه می کند؟ یا اینکه اشک شوق است جاری شده بر چشمهای نادیدنی خدا از دیدن کسانی که در این دنیای سراسر نفرت دغدغه عشق را دارند و خدا؟ *** « اولین باران پاییزی هم به خاطره پیوست » اینرا  به زمزمه می گفتم وقتی که داشتم شیشه ی پنجره را از لکه های باران پاک می کردم برای دیدن دوردستها برای ادامه ی راه …. دوردست اما احساس می کنم که همین نزدیکی هاست و باقی راه را با هیئتی دیگر گونه باید ادامه دهم *** باران تمام شده و حالا تنها سمفونی نسیم است که با انگشتهای نازنین خدا نواخته می شود *** طوفان تمام شده باران هم به آخر رسیده طوفانی که در دل دارم اما تازه شروع شده...

مطلب کامل

متولد ماه مهر

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

آسمان به مهر نشسته امشب مهربان ترین نه یکی از مهربانان امروز متولد شده اگر چه شعله خشمش گاهی به لحظه ی کوتاهی سبزینه ی چمنی را به زردی می کشاند ××× آسمان به عشق نشسته امشب کسی به دنیا آمده که واژه ی عشق را پس از  خدا مقدس ترین می داند ××× آسمان به عزا نشسته امشب دارد گریه می کند کسی به دنیا آمده که رنج تمامی انسنها بر قلبش سنگینی می کند ××× آسمان به سکوت نشسته امشب ….. آسمان به تردید نشسته امشب نمی داند کسی که به دنیا آمده فرشته است یا ابلیس تو هم هرچه دلت می خواهد برایش...

مطلب کامل