جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

فصلي در شب

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

در شب آن جادة سپيد و طويلي كه تا انتهاي وحشي جنگل مي رفت تصعيد شد و بر جدار ماه يك هاله سپيد نشست _ هر شاخه درخت تنومندي با حنجرة كبودش فرياد مي كشيد و عاجزانه ناخن نرمش را بر پيكر سياهي مي سائيد در من شبي بجا ماند و در شب فضاي شيشه اي اطرافم فرو شدم _ چون شاخه هاي نوميد كه باژگونه سر به حقارت مي سايند دو شعلة بزرگ كه در من بود خاموش شد و من با خنده هاي ميرا تا چهره اي عبوس و خشن رفتم تير...

مطلب کامل

با آبهاي هرز

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

بر رودها كه تابع راهند دلبستگي نشايد درياي گرچه گه متلاطم اما هميشه ساكن درياي گرسنه اين اژدها كه سيري نپذيرد ما را هواي بندگيش نيست در سر ما دل به آبهاي هرز سپرديم هرچند در ابهت دريا شكي نيست تير 48  ...

مطلب کامل

جوانه 6

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

با رنگ آسمانه ” آبی ” گلهاي سرخ و زرد تفاهم را داديم “آب” ابر آمده ست و آسمانه ي اين شهر نيست ” آبي ” من از كدام شخص بپرسم رمز بقاي خاطره در چيست ؟ اسفند 48...

مطلب کامل

جوانه 5

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

من كوه را شكستم و گفتم اما تو از شكستن يك تپه عاجزي در فتح كوه دست تو در كار است و فتح دستهاي تو خود مشكلي عظيم تر از كوه آبان 48  

مطلب کامل

جوانه 4

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

در تابش آفتاب تابنده تابستان هر بوسه ي سبز و سرد سرو بر زلف نسيم جان را به نيايشي نوازشكر برمي انگيزاند و آن زمزمه ي زلال لبهاي تو لب نوازتر از آب لب را به سراب مي كشاند در تابش آفتاب تابندة تابستان تير 50  ...

مطلب کامل