جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

پارادكس

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

براي مصطفي اسلاميه   شعري نانوشته ام پاره كاغذي سفيد اگر بشوي دستم را گرفته اي *** نيمي از روياها فريبنده اند ادامه فريب رويايي ديگر مثل روز و شب درآمد و شد ادامه فريب و رويا فريبي ديگر روياي من آزادي ست هميشه آزادي اين چند روز اول بهار فريبم داده و مي دهد روياي من خداست شيطان هنوز مثل هميشه به فريب نشسته است *** دنيا دو نيمه است نيمي خدا نيمي شيطان آلوده پارادكس آخر داستان مي خواستم بگويم وسط داستان هم مي شود گفت: دنيا دو نيمه است نيمه راست دروغ نيمه چپ راست و به راستي قسم مي خورد *** به جاي سنگفرش و كاشي فريب بر كف رويا افتاده و بر كف خيابان و بر كف كوچه و بر كف خانه رويا فريب مي دهد فريب طرح روياي ديگر در سر دارد فروردين...

مطلب کامل

براي شعرهاي ناسروده گم شده

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

به راهي رفته ام براي خط خوردن به بامي پريده ام براي بال شكستن شعري ناسروده دارم براي گم كردن به روزي آفتابي پا گذاشته ام براي به ابر نشستن روز شمار عمر من از تنهائي پر است *** به زورقي نشسته ام براي غرق شدن به لبخندي اميد بسته ام از چهره اي كه هميشه گريان است براي همين است كه عشق را غليان نفرت مي دانم براي همين است كه دندانه شين عشق را تيز مي كنم و زباله دانم از واژگان نفرت لبريز است *** گم شده ام مثل شعر عاشقانه اي كه از شبانگاه روز پيش به دنبالش مي گردم پا بر آسمان گذاشتم و گذشتم گذشتنم آسان نبود گذرگاهم آسمان نبود مهرماه...

مطلب کامل

براي دوست داشتن دشمن

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

http://www.javadsharifian.com/wp-content/uploads/2016/07/StarsInLove04-2.mp3 عشق گوشه آسمان غريب افتاده دشمن خود را دوست دارم دشمن عشق را هرگز *** شهر را ازدحام سكوت گرفته پروانه شعر كنج كوچه غريب افتاده دشمن خود را دوست دارم دشمن شعر را هرگز *** عشق اگر نباشد سنگ روي سنگ بند نمي شود شعر اگر نباشد كلام كنار كلام عشق اما مي گويد شعري دوباره بگو براي دوست داشتن دشمن مهر...

مطلب کامل

اول صف

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

خورشيد اگر بميرد خورشيد ديگري بر آسمان متولي مي شود آسمان ستاره تا به ابر بنشيند رنگ كهكشان نيلي مي شود در نبودن خورشيد گستره آسمان خالي مي شود فروغ شعاعش پرنده را بالي مي شود *** « بعدا » چند بار گفتي چند بار بگويم « هميشه زندگي زيباست » چند بار بخندم تا به جايزه صدم جشنواره دست بيازم چند بار بگريم خوبست؟ *** پرنده عشق محصور در قفس دستم بود دستم را گشودم تا پرنده به بام خانه همسايه بنشيند *** چند بار بميرم تا براي بار چندم تولد يابم تا داستاني بگويم براي ديگري يا خلال خاطره شوم يا همرنگ سنگ صبور يا چند بار زنده شوم تا بميرم تا بگويم عشق خاطره اي به ياد ماندنيست نيست نيست نيست همين   چند بار بايد بخندم تا بهار شكوفه زند *** ستاره ها بر كهكشان شيري در خوابند ستاره من در كهكشان تو سرگردان چند بار بايد بخندم تا بهار را باور كني چند بار بايد زندگي كنم تا تو بهار شوي چند بار بايد دوست داشتن را به غلط تلفظ كنم باور كن از اول روز تلفظ درست دوست داشتن را يادم نداده اند براي بار هزارم مي پرسم چند بار بايد بگويم تلفظ دوست داشتن را نمي دانم چند بار بگويم تلفظ دوست داشته شدن را ياد بگير يادم بده *** چند بار براي بار هزارم بگويم هيچ كسي دوستم ندارد براي دوست داشتنم استخاره كن و اول صف بايست اسفند...

مطلب کامل

ادامه شب يلدا

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

فرض بر اين است كه امشب هنوز ادامه شب يلداست وامروز اول دي نبود و من هنوز مي توانم مثل ماه شب يلدا پشت ابر برقصم و ريز ريز شوم تا مگر بارشي در ترديد ميان برف يا باران شدن يا هيچ هيچ هيچ تو اما هنوز هميشه پشت پنجره فلان رستوران فلان خيابان فلان قاره در انتظار چيدن ميزي مستطيل شكل − براي جشن تولد شب يلدا – به عكسي به ديوار پشت سرت -سرت را ديدم كه چرخاندي – خيره مي شوي − چه قدر با علاقه – به عكس كودكي كه با نگاهي فرشته وار به ديوار روبه رويت زل زده − سرش را نچرخانده روبه رو را نگاه مي كند – و دلش مي خواهد مثل ادامه ديشب هميشه شب يلدا باشد تا براي هميشه به خواب رود و دوباره دلش مي خواهد بخوابد تا شب يلدا باز ادامه داشته باشد تا براي هميشه به خوابي طولاني رود تا نه عشق را ببيند نه نفرت را كه از هر دو به يكسان هميشه لگد خورده است...

مطلب کامل

غزلواره شب يلدا

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

نه باران مي بارد نه برف آسمان فقط مي بارد چيزي ميان برف و باران يا شايد ذرات كوچكي ميان آسمان و زمين و كسي مثل من ميان آسمان و زمين دوباره در جست وجوي كلام دوباره اي است در شب يلدا در تدارك يافتن واژگاني ديگر براي دوست داشتن براي رهائي از تكرار *** از شب يلدا خيلي گذشته است نه نام شاعران خالق شعر مثلث يادم مانده نه پلاك خانه اي كه قطعنامه اي در آنجا صادر شد فقط مي دانم چيزي ميان آسمان و زمين مي بارد بارشي ريز ريز ريز در ترديد كه برف بشود يا باران يا هيچ كدام...

مطلب کامل