جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

سرخوردن سندباد روی شیشه

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 22, 2016

سند باد قصه هاي هزار و يك شب بند از پا رها كرده درست مثل پروانه اي خيابان پريدن دارد *** چقدر براي گم شدن توان رفتن هست تا به نقطه آخر براي شروع ديگر گريزی شاید باشد از شن و باد و افسانه به سرزميني  دیگر *** خس خس سينه نمي گذارد آرام تر بخوابم تا بگويم به نوشتن شعری دلخوشم به شنيدن صدائي معتادم و دفتر خاطره ها را پيش از اينكه باز كنم پاره مي كنم *** دفتر خاطراتت را باز كن نام مرا اگر ديدي خط بزن سند باد قصه هاي هزار و يك شب در تدارك آخرين شب است *** مصرع غمگيني از فروغ را هنوز به دوش مي كشم ترجيع بندي هميشگي است « و اين جهان به لانه ماران مانند است» «همچنانكه ترا مي بوسند» «در ذهن خود طناب دار تو را مي بافند» *** كاشي گلدان را آب مي دهم تا كاشي كنار پنجره مرا آب *** به دنبال گلي هستم و  قالب شعري که مصرع آخرش را عشق آب مي دهد و بيت اولش كاشي كوچكي که ترك برداشته   اول اسفند ۸۶...

مطلب کامل

سروده ی چند قرن پیش 

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 22, 2016

شب دو حرف دارد ساقه ی شبدر سه برگ گل شب بو چهار گلبرگ ستاره پنج پر آسمان بی ستاره ی ابری امشب آبستن بارش بارانی نوروزی ست *** شب ابری از ستاره تهی ست ستاره اگر بود پنج پر داشت گل شب بو  اگر چهار گلبرگ ساقه ی شبدر سه برگ شب اما بجای دو حرف هزار کوچه دارد من هنوز در کوچه ی اول هستم که آسمان چهارمین شب نورورزی آبستن باران است ولی نمی بارد...

مطلب کامل

هفت سین ناتمام ….

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 22, 2016

« سکه» … سکه وار دست به دست می شوم بی که بدانم سکه نگاهم را چه کسی می بیند خورشید بی لق لقه شنا می کند با اشعه ی رنگینش بی خبر از مفاهیمی مثل روز مثل شب و تعهد من به خیابان یخبندان خالی می شود با گذاشتن سکه ای در دستی ————————— « سفر » سفری اینچنین پر پیچ و فراز و فرود که نامش زندگی ست نرفته بودم *** سفری به ای سادگی که نامش زندگی ست نرفته بودم *** سفری به ای سختی که نامش زندگی است بدینگونه نرفته بودم —————————————————— « سبزینه » سبزینه را باد می برد به سیاره ای دیگر که نه گیاهی دارد نه پرنده ای نه خدائی ————————————————— « سیاه و سفید نیست » سیاه و سفید نیست خاکستری ست *** سبز نیست این چمن ترکیب آبی آسمان و زرد زمین است *** اسم این خلوت را تنهائی مگذار ازدحام سکوت است و صبح بیهوده شکرگزاری می کند برای شبی که در راه است ————————————————— « سارا » سارا لباسهای کهنه اش را در سال نو می پوشد و در کنارسفرهء هفت آرزو سرخی جای اشک عروسک پنبه ای اش را با نخ صورتی به هم رفو می کند ————————————————— « سرخ » سرِمیز شام چنگالها را که فرو می بریم به طعم ماهی فکر می کنیم *** به ماهی فکر نمی کنیم که چگونه به قلاب می افتد چگونه از آب جدا می شود چگونه رقص مرگ را در خشکی آغاز می کند و آخرین نفس هایش را می کشد و دست آخر چگونه در ماهی تابه سرخ می شود 29 اسفند...

مطلب کامل