باز هم باران
رنگ آسمان که نارنجی می شودخیال باریدن داردپرنده ی بال شکسته همروی زمین خالی خیال خوابیدنغریبه ای که از کنار من عبور می کندبی آنکه مرا ببیندبا مرور خاطره ای و قهقهه ایسکوت شب را می شکند×××آسمان امشبمثل دیشب سر گریستن داردبیا به سایبانی پناه ببریمو بارش باران را با حضور عشقتماشا کنیم×××پیش از اینکه بارش باران تمام شودشمشادها و سبزه هاسبز تر شده اند×××و فردا دوباره چون همیشهدرخت ها سر به سوی اسمان کشیده اند و نمی دانندآسمان به شاخه های درختانبا چشم خورشیدیشنگاه می کند تمام تنم به درد می نشیند وقتی که احساس می کنم دروغ می گویید وقتی حس می کنم دروغ می شنوم وقتی که دوست دارید دروغ بگویم و بشنوم وقتی که دوست ندارم دروغ بشنوم و بگوییم وقتی نمی توانم مثل شما به راحتی باشما دروغ بگویم و مثل شما از سر بی دردی به قهقهه بنشینم و به پیله ی تنهائیم غوطه ور می شوم ………………. وقتی که پس از اینهمه تلاش پس از اینهمه باریدن باران پاییزی رنگین کمان دوست داشتن دارد کمرنگ می شود *** تمام وجودم به لرزه می نشیند وقتی که تنها هستی وقتی که تنها هستم وقتی که تنهایی را با تمام وجود حس می کنم وقتی که کودک چهار ساله ی درون کسی من هزار ساله را به ریشخند می نشیند *** تمام وجودم را هراس بر می دارد وقتی که می اندیشم پشت هر چهره ی فرشته سان شیطانی ست و عشق را در گورستانها باید دنبال گشت وقتی که از نردبان دوست داشتن بالا می روم و به پوچی می رسم …… وقتی که معیار زندگی یا زنده بودن به داد و ستد خلاصه می شود…. *** خواهش می کنم کلام امشبم را که از سر دلتنگی بود به هیچ کس مگو یا با صدای بلند بگو که کسی نشنود *** تمام تنم سرد می شود وقتی که گرمی لبخند را بر لبانتان نمی بینم و فقط قهقهه سر می دهید از سر خودخواهی ***** کلام آخر اینکه دوست داشتنم دارد تحلیل می رود نه اینکه نفرت جایش را بگیرد هرگز … جای آن چه احساسی شکوفه خواهد زد در قلبم خدا می داند شکوفه ی مرگ باشد...
مطلب کامل