در عمق خواب به زنگ ساعت مي انديشم براي لحظه بيداري *** راهم را يافته ام در طول خاكي راه مرواريد برمي چينم همه نا سفته و بي خريدار *** عشق پرنده اي شده پشت هزاره قفس زنداني چشمت براي ديدنش نياز به دستاويزي دارد *** به ساعت هميشگي صدايم كن كه باد مي وزد تا ببرد هميشه را *** مي انديشم كه يافته ام پر پرنده را كنار باد كه مي وزد مرداد...
مطلب کاملوقتي تمام جهان را نفرت گرفت خشتي شدم به ديوار دوست داشتن *** وقتي پرنده قالب پرواز را گم كرد تفالي دوباره زدم در كنار دوست داشتن *** گل دوستي را پرنده به منقار مي برد عطرش اما هنوز مانده در بهار دوست داشتن تير...
مطلب کاملآسمان به رنگين كمانش مي بالد پرنده به بال من در ميان دست هاي خالي تو به سكه خال ” دوست داشتن اما حديث ديگريست “ *** آسمان به اندازه ستاره روشن نيست ستاره به اندازه آسمان بزرگ نيست هيچ شبي بي ستاره نمي ماند هيچ ستاره اي اسم شب را نمي داند ” حديث دوست داشتن اما با ديگريست “ *** شب چادر سكوت به سر كرده دلم حضور ستاره و سياهي را باور كرده بر بلند باور بذر حديث دوست داشتني ديگر بنشان ” حديث دوست داشتني ديگر حديث ديگريست “ مرداد...
مطلب کاملدر انتهاي روز وقتي به خانه بر ميگردم شب را دوباره مثل كفش كهنه اي به پا مي كنم تا دوباره راه بيفتم ميان كهكشان شيري تا انتهاي عشق تا انتهاي دوست داشتن تا دوباره دوستت بدارم *** عنوان شعر را گلاب بگذارم يا آفتاب وقتي به آب نشسته گل روي تو از هرم آفتاب *** عنوان شعر را حكايت هر روزه بگذارم يا سفر به انتهاي عشق ميان كهكشان شيري براي يافتنت مهر...
مطلب کاملشب را صدا بزن هزار پرده دارد شب چرا نمي گذاري نگاهت را مثل شب ورق بزنم چرا نمي گذاري حس كنم هنوز آسمان به رنگ نگاهت آبي ست *** شب پشت نگاه تو مهتابي ست بر كهكشان صدايت ضجه ام شهابي ست دوست داشتنت مرا چرا دشمن شده ترانه اي كه بي من سروده شده چرا هميشه شده چرا چنين با من شده گل صحرائي زير نگاهت چمن شده گل صحرائي حجب نگاه تو را خواستن شده دوست داشتنت را به سنگي آهن شده دلم زنجيري گريختن شده *** بگو به كجا بياويزم نجوايت را هيچ كسي رقص نقش قالي را مانند من با دوست داشتن تو موازي نمي كند چرا كسي با من همنوازي نمي كند ارديبهشت...
مطلب کاملدنبال رنج مي گشتم تو را پيدا كردم شادي را مي جستم تو بر سر راهم سبز شدي در حضور عشق اگر خراب شوم بهتر *** بر كوچه باغ هاي آسمان ترانه مهتاب را زمزمه مي كردم كه تو پيدا شدي دنبال خواب مي گشتم چشم تو بيدارم كرد مخواب انديشه ام را ملول مكن *** گردنبندي از خشونت بر گردنت آويزان مكن اين را آن مكن آن را يقين مكن ستاره اشكت را طلسم تسكين مكن دردم را سنگين مكن *** براي گل اشكت دلم را گلدان مكن هيچ گاه دوست داشتنت را از من پنهان مكن رنجيدنم را آسان مكن بهمن...
مطلب کامل