جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

قالي

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2016

بر رقص نقش قالي هزار دختر تركمن رقص “هزار حجاب ” خود را از ياد برده اند ” برقص ” پرواز كن ” بيارام *** با رقص رنگ فرش تا عرش هزار عروس دهكده من پرواز كرده اند ” برقص ” پرواز كن ” بيارام *** بر رنگ هاي قالي من رازي به قامت خيال تو خوابيده است يك بار و براي هميشه مي گويم: ” برقص ” و تا هميشه ” پرواز كن اسفند...

مطلب کامل

تنگ بلور

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2016

ماهي در تنگ بلور يك لحظه قرار ندارد در جستجوري سنگ و گاو و زمين و انسانهائي ست كه بر اين زمين مي زيستند **** دلم مي خواهد بقدر دريا گريه كنم بقدر بركه اي حوضي تنگ بلوري و ماهي كوچكي شوم با جمجمه اي كوچكتر برقصم و شنا كنم و سر به ديوار بلور بسايم تا آن سوي زمان چون آن سوي زمان كه دريا و ماهي و سنگ و گاو و زميني بود 51 و انسانهايي كه بر اين زمين مي زيستند **** دلم مي خواهد پرنده اي شوم پر پرنده اي حتي محصور در ميان انگشتان طفلي كه معصوم ترين نگاه را دارد **** پر از پروازم و نمي پرم بالهايم را قيچي كرده اند براي من كه چنينم و جز اين نيستم چه لذتي ست نپريدن بارها گفته ام تقدير فرازتر از زيستن و خواهش ماست و نمي دانم چه كسي تقديم را رقم مي زند **** ماهي در تنگ بلور يك لحظه قرار ندارد در جستجوي سنگ و گاو و زمين و انسانهايي ست كه بر اين زمين مي زيستند بهمن...

مطلب کامل

خشونت دنيا يادم داد دوست بدارم

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 12, 2016

با مژه جارو كردم خار راه و خاكستر و خشت كف خانه را به ميزباني غريبه اي كه با اسم شب دوباره ميهمان شود **** به هر ستاره كه آويزان شدم تنديس خال شد پيش از طلوع من سياهچال شد دنيا را هم كه مثل آسمان پر ستاره است فقط به خاطر تو كه دوستت دارم دوست مي دارم ستاره را هم وقتي كه پشت نگاه تو 46 پنهان مي شود **** عشقه اي اگر به شاخه نازكي شوم خوبست شعله تاكي به داربست پس باد هر چه باد گرامي كه بود هرچه بود و هست هر چه هست و عشق عشق به اين آب و خاك و اين هواي غم گرفته و نمناك پس باد هر چه باد كه رودخانه عشق در بهار نگاه تو جاري شده **** سفيدي ديوار خانه از نهايت نفرت سياه شده 47 از نهايت نفرت كه خسته شدم به نيروي عشق كوه ها را ورق مي زنم براي رسيدن به بركه آبي به آبي چشمانت كه بهاري شده **** صبور و به قاعده اي صبور و به قاعده مي گذرد زمان بي كه بداند چه آتشي ميان رگ هاي من جاري شده **** تا به خود رسيدي توقف كردي بر خط ايستادن مگر نميبيني چه دلپذير نشسته در انتظار نتيجه شكوفه گيلاس **** گفته بودم و هميشه مويه مي كنم: ” براي اينكه برنجم هنوز رنجي هست“ يك پله چون فراز شوم مي گويم: ” خشونت دنيا يادم داد دوست بدارم“ به پله اي برتر: ” رطل گران ده مرا مريد خرابات شادي شيخي كه خانقاه ندارد“ شهريور...

مطلب کامل

شعر گمشده

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 12, 2016

– براي همسرم –   تو دنبال ستاره ات مي گردي من به دنبال شعر گمشده ام شعرم را كه پيدا كردم مرواريدي مي كنم به گردنت مي آويزم *** كوه بود و سنگلاخ نيزه پشت نيزه خمپاره پيش پاي خمپاره آخر سر سكوت رود كه جاري بود به رودخانه عشق تا جاري شدم تو را ديدم *** پيش قامت خورشيد 44 دست تو كوتاه است پيش قامت آسمان تو دست من سنگلاخ زخم كرده پاي خسته ام را لك خشونت را از دامن آسمان بگير و از پيش پاي عشق سنگلاخ را بردار مرداد...

مطلب کامل

رودخانه عشق

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 12, 2016

به رودخانه عشق كه جاري شدم گفتم ” به جاي درس خط خطي هندسه ” درس عشق به من بده ” كه شكل شعله است و ” گلوله اي به سوي سردي و تاريكي *** به زورق عشق تا نشستم گفتم ” به جاي درس منطق ” كه شكل مكعب تابوت است ” درس عشق به من بده كه ” آبي ست آسمان و ” پروانه را ببين ” بال خدا به شانه خسته دوخته *** باور من آفتاب بود باور تو علف باور من انتظار بود باور تو نشستن به رودخانه عشق كه جاري شدم كنده نفرت را با پاي موج به كناره زدم تا براي هميشه جاري شوم مرداد...

مطلب کامل

سيل

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 12, 2016

به زبان خشونت گفتم دوستم بدار به زبان ديگري نگاهم كردي ترانه ديگري در شب جاري بود *** احساس ديگري در خشونت نگاهم جاري بود به زبان ترانه گفتم دوستم بدار *** سيلي براي بردن و تخريب آمد واژگان پراكنده را كنار هم گذاشت ديدي كه گفته بودم دوستت دارم مرداد...

مطلب کامل