پس لرزه های سوگنامه برای بم
یک بیا دوباره گریه کنیم برای غریبی انسانهائی در سرزمین اجداد یشان و پیش از آنکه آرزوی مرگ کنیم – برای خودکه زجر می کشیم- – برای دیگرانی که زجرمان می دهند- برای بازماندگان زلزله دست به دعا برداریم دو صدای بالگردها امانم را بریده به خون تو محتاجم و از دیدن رنگ سرخ خون وحشت می کنم از نخلهای روبروی خانه همسایه هم نمی شود بالا رفت تا از غریو پس لرزه های زلزله و بالگردهای پس از زلزله در امان بمانم پایم شکسته و دستم گچی ست سه به دفتر خاطراتت بنویس: “ دوستت دارم بابا” به دفتر خاطراتت بنویس: “ بابا ببادم داد” اگر به جای بم درکرمان ثبت نام می شدم هنوز زنده بودم چهار گلایه کن از پدر، مادر، خدا، شیطان بعد با چهار خط موازی شمال رطوبت ناک را به شرجی گرم جنوب سبزی غرب را به کویر خاکی شرق انگار پرچمی باشد هزار پاره از هزار هجوم با رنگ های سبز، سفید و سرخ پنج تمام خشت و خاک بم را گشتم پیدایت نمی کنم –پدر به پسر می گفت – اگر مرا نمی یابی – روح پسر می گفت – مقصر تو نیستی خدا هم نیست طبیعت هم دوباره شب بخیر بگو و بالش خاطر ه هایت را از هزار جسد چون من پر کن شش نه آبی برای فرونشاندن عطش نه آتشی برای گرم شدن در سرمای زمهریر زمستان بم نان و آب و آتش را از دستهای غبار گرفته ام به یغما برد هاند هفت به عیسی گفتم بجای کاج کریسمس چهل هزار چراغ مرگ را در شب میلادت روشن می کنیم بر نخل های یائسه مزین به ستاره های خون دی...
مطلب کامل