جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

پری دریائی

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2021

پیرمردی بود که کسی را نداست. از زندگی کردن در تنهائی و میان اجتماع شهر ناراحت بود. خانه محقرش را رها کرد و به ساحل خلوت رفت. با مشقت و سختی و بی کمک کسی، خانه ای برای خودش ساخت و در آن خانه مسکن گزید. بدلیل اینکه شخص رئوفی بود و دلش بحال ماهی ها می سوخت ، همیشه ماهیگیرانی را که برای صید ماهی می آمدند نصیحت می کرد که از این شغل دست بردارند و سراغ کار دیگری بروند. صیادان از نصایح او ناراحت می شدند و گاهی بحث بالا می گرفت و به دعوا مبدل می شد. لاک پشتی که گاهی برای قدم زدن به ساحل می آمد ، شاهد این ماجرا بود. از رفتار خیر خواهانه پیرمرد خوشحال می شد ، و پس از برگشتن به داخل آب ، موضوع را برای ماهیان شرح می داد. ماهیان ندیده به پیرمرد علاقمند شدند. مدتی گذشت و دعوای پیرمرد و ماهیگیران خیلی بالا گرفت ، بطوری که برای رها شدن از دست پیرمرد ، روزی پس از کتک زدنش او را به داخل دریا انداختند. ماهی ها که دوستدارش بودند ، از چند ماهی معمار خواستند سریعا” در زیر دریا برایش اطاق مناسبی بسازند. معماران خبره خیلی سریع اطاقی ساختند که لوله ای هوا از سطح دریا به داخل اطاق می آورد که پیرمرد قادر بود به آسانی هوا را تنفس کند. پس پیرمرد از آن پس ساکن خانه زیر آب شد. لاک پشت ها هم که به ساحل می رفتند ، از باقیمانده غذای ماهیگیران برای او می آوردند. پیرمرد از اینکه پس از ده ها سال تنهائی ، حالا انواع ماهی ها و جانوران دریائی در اطرافش بودند و بی مضایقه خدمت می کردند، بسیار خوشحال بود. بفکرش رسید که او هم خدمتی به آنها کند. نقال شد و بریشان قصه های زیبا می گفت. پس از مدتی شروع به درس دادن کرد. او معلم شد و ماهیان و آبزیان دیگر شاگردان مدرسه اش شدند. شبها هم که می خوابید در رویایش ، ماهیان رنگارنگ و زیبا می رقصیدند.   اگرچه مدتها می شد که انسان ندیده بود، ولی هنوز آنرا فراموش نکرده بود. شبی در رویا موجود عجیبی را دید. نیم تنه زن زیبائی که نیمه پائین بدنش به شکل نیمه پائین بدن ماهی بود. از خواب که بیدار شد رویا بیادش آمد. اسمی برای آن به ذهنش آمد. او را ” پری دریائی ” نام نهاد. رویایش را برای ماهیان شرح داد...

مطلب کامل

ستاره دریائی

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2021

شبی در آسمانها زلزله آمد. به آن ” آسمان لرزه ” می گویند. بند یکی از ستاره ها که به آن آویزان بود ، به لبه تیز هلال ماه خورد و پاره شد. ستاره در اثر نیروی جاذبه زمین سقوط کرد و میان دریائی افتاد. تبدیل  شد به ستاره دریائی. او ستاره زیبائی بود و قبلا ” ستاره ای دیگر عاشق او بود. ستاره عاشق در فراق معشوقه مدتی غمگین بود. سر انجام برای یافتن و دیدنش بند خودش را پاره کرد. او هم سقوط کرد و میان دریائی دیگر افتاد و تبدیل به ستاره دریائی دیگری شد. ستاره دریائی عاشق پس از ماهها جستجو معشوق را پیدا کرد.معشوق از دیدنش خوشحال شد و فهمید که دیگر در آن دریا تنها نیست. بدلیل آنکه کسی از بستگان و آشنایان آنها آنجا نبود  دست یکدیگر را گرفتند و از دریا بیرون آمدند. به محضرخانه ای در شهر ساحلی مراجعه و با یکدیگر ازدواج کردند. این دو ستاره دریائی همیشه از دست نهنگ ها و کوسه ها فرار می کردند ، زیرا می خواستند آنها راببلعند. روزی که از آب بیرون آمده بودند و در ساحل قدم می زدند ، خارپشتی را دیدند که خارهای پشتش محافظ او بود ، از بلعیده شدن. بنا بر این در فرصت مناسب به پزشک متخصص پوستی مراجعه کردند ، تا خارهای کوتاهی در پشت آنها قرار دهد. با انجام این عمل  آنها عضو گروه حیوانات خارپشت شدند. در طول سالهای زیاد فرزندان بسیاری از آنها بوجود آمد و بدین طریق جمعیت ستاره های دریائی شکل گرفت. ستاره دریایی دو زیست یعنی هم آبزی است و هم می تواند در خشکی زندگی کند. این حیوان از  رده ستاره‌ سانان می باشد. ستاره‌های دریایی در اعماق اقیانوس‌ها و دریاهای شور زندگی می‌کنند.  در آب‌های ساحلی هم یافت می‌شوند. در آب‌های شیرین هرگز نمی‌ توان یک ستاره دریایی پیدا کرد ، زیرا آن‌ ها با زندگی در آب شیرین سازگاری ندارند و در آب‌ های کم شور یا بی‌ نهایت شور نیز نمی ‌توانند زندگی کنند. به عنوان مثال در دریای خزر یا دریاچه‌های داخلی ایران هیچ گونه ‌ای از ستاره‌های دریایی وجود ندارد. در عوض در خلیج فارس چند گونه از آن‌ ها یافت می ‌شود. رویدادهای عاشقانه بسیاری هم در طول قرن ها برای ستاره های دریائی بوده است. از جمله چند بار خرچنگ عاشق ستاره دریائی شده است و چند بار هم ستاره دریائی عاشق ماهی. البته بیشتر ستاره دریائی عاشق ماهی شده است....

مطلب کامل

لاک پشت

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2021

لاک پشت کسانی هستند که خیلی فقیرند. خانه و سرپناه ندارند. ارثی هم از پدر به آنها نرسیده است و برای استراحت و خواب مجبور می شوند خانه اجاره کنند. نصیب گرگ بیابان شود صاحبخانه آنها که آدم پول پرستی هست. چون به اجاره بهای آنها قانع نمی با شد ، از اجاره نشینی آنها راضی نیست و جوابشان می کند. حتما” بارها دیده اید که اشخاصی همراه خانواده کنار خیابان ایستاده اند و اثاثیه خانه یعنی یخچال قراضه را به کول گرفته و دیگر اسباب خانه کنارشان است و منتظر تاکسی بار ارزانی هستند تا آنها را به آژانس مسکن مناسبی برساند که خانه ارزانی اجاره کنند ، برای ادامه زندگی فلاکت بار خود . این افراد را خانه بدوش می گویند. البته فقط انسانها خانه بدوش نیستند. بلکه حیوانی هم هست که خانه بدوش است و “لاک پشت” می خوانندش. لاک پشت را هم به دو نام دیگر می خوانند : کاسه پشت و سنگ پشت. یعنی حیوانی که کاسه ای پشتش است یا سنگی. از لاک پشت سخن به میان آمد. یاد زنانی افتادم که لاک به پشت ناخن انگشتانشان می زنند که رنگ این لاک ها قرمز یا صورتی است. البته رنگ لاک پشتی که در میان آب زندگی می کند قهوه ای کمرنگ است. کلمه ” پشت ” را اگر از آخر اسمش بردارید و در عوض حرف ” ه ” را به اولش بچسبانید می شود ” هلاک ” که به معنی مرگ است. یاد هلاکوخان مغول افتادم که باعث هلاک ده ها هزار نفر شد. گفتم هلاک به معنی مرگ است و عبور از دروازه آن که آنسویش یهشت یا جهنم است. برای لاک پشت ها هم حتما” جهنم و بهشتی است. بهشت همیشه دور می شود و باید خیلی سریع بروند تا به آن برسند. ولی حرکت لاک پشت ها خیلی کند است. حتی اگر لاک را از پشت آنها بر دارید ، راه رفتن آنها سریعتر می شود ولی نه در حدی که به بهشت برسند. بنا بر این خانه آخرت آنها جهنم است که پر از شمر است. در تمام خیابان هایش شمرها پاسبانی می کنند. لاک پشت ها علوفه می خورند. به آغل گاو و گوسفند می روند و مقداری از علوفه ها را زیر لاک خود پنهان می کنند و برای خوردن می برند. لاک پشت مد پرستی را می شناسم که لاکش را همیشه صیقل می کرد. کسی شبیه او نبود. تمام لاک پشت های جنس...

مطلب کامل

سوسمار

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 6, 2021

یک روز ماری خیلی اینطرف و آنطرف پرسه می زد. به هرگوشه از زیرزمین سرمی کشید. خودش نمی دانست دنبال چیست. مرا هم بدنبال خودش می برد. من می دانم برای چه بود. او می خواست من سوژه داستان کوتاهی در باره اش پیدا کنم. آنقدر حرکت کرد که شب خیلی خسته شد. خوابش گرفت و شام نخورده زود خوابید. من هم خوابم گرفت. قبل از خوابیدن بفکر سوژه داستانم افتادم. در باره اختاپوس اخیرا” داستان کوتاهی نوشته ام. حالا از پشه ، مگس ، عقرب و مار اگر بگذریم به سوسمار می رسیم. معمولا برای نشان دادنش به انسانها او را در باغ وحش در محل هائی که با توری مخصور شده قرار می دهند تا بقیه بخصوص بچه ها بدیدنش بیایند. من از نزدیک او را ندیده بودم فقط عکسش را میان کتاب نشانم داده اند. همه کتابها را خوانده ام که بدانم از کجا آمده است یا چگونه شکل گرفته است. خواسته ام بدانم زمان و مکان بوجود آمدنش کی و کجا بوده است. اخیرا”  به نتیجه قابل ملاحظه ای رسیده ام. به آغاز مطلب برگردیم. صبح زود بیدار شدم. مار هم زود بیدار شد. چون شام نخورده بود گرسنگی او را از خواب بیدار کرد. صبحانه نداشت. در همان زیر زمینی که زندگی می کرد بدنبال غذا گشت. هرچه جستجو کرد، چیزی برای خوردن نیافت. در یک لحظه سوسک بخت برگشته ای از مقابل چشمش عبور کرد. مار گرسنه دنبالش کرد. سوسک کوچک با آن پاهای ضعیفش می پرید و جلو می رفت. گمان می کرد در مسابقات المپیک شرکت کرده است. بیچاره نمی دانست که بجای تماشاچیان بسیار، فقط یک مار گرسنه دارد او را می بیند. مسابقه پایان یافت. سوسک به دیوار رسید و اندکی توقف کرد. مار هم که بالای سرش بود بخاطر گرسنگی تکانی بخود داد. سوسک را گرفت و بلعید. حرف “ک” سوسک بزرگ بود و معده مار را اذیت می کرد. آن را چون هضم نمی شد از معده اش بیرون کرد. حالا در شکم مار فقط “سوس” باقیمانده بود. هضم شد و با بدن مار ترکیب شد تا بشود “سوسمار”. چون معده مار “ک” سوسک را هضم نکرده بود،  بعلت وجود “ک” یک زگیل کنار بدنش ظاهر شد، سپس تبدیل به یک پا شد. چون می دانست همه حیوانات چهار دست و پا دارند، بفکر افتاد حیوانات کوچکی را که در اسمشان حرف “ک” باشد پیدا کند و بخورد تا چهارپا شود. توانست با جستجوی بسیار سه کرم...

مطلب کامل

اختاپوس

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 6, 2021

” با یاد سریال جالب تلوزیونی اختاپوس  پرویز صیاد با شرکت صادق بهرامی ، نوذر آزادی ، سیروس ابراهیم زاده و …. “ حتما شما هم کلمه “اختاپوس” را شنیده اید. چرا می گویند اختاپوس؟ چون این جانور هشت پا دارد یعنی ” اکت ”  و اگر نه پا داشت می شد ” نوناپوس ” ، به همین دلیل است که نوشتن داستان اختاپوس آغاز شده است. برای هر کاری که جنبه اقتصادی دارد ، اول باید در جبیب هایتان خوب بگردید که چقدر در آنها پول هست . من به دلیل کم پولی ، همیشه با مشکل مواجهم . چند ماهی است که    می خواهم ” کرونا ” بگیرم ولی نمی توانم. زیرا قیمت هر یکدانه ویروسش به پانزده هزار و هشتصد تومان رسیده است. لابد می پرسید ” تومان ” یعنی چه ؟ جوابم این است که قبل از اختراع سکه یک ریالی ، همه دور کاغذی بنام ” تومان ” مثل آفریقائی ها می رقصیدند. راستی چرا همه قاره ها اسمشان با ” آ ” پایان ی گیرد؟ مثل آمریکا ، آسیا ، آفریقا ، اروپا و استرالیا . بعضی کشورها هم همینطور مثل اسپانیا ، زامبیا ، کانادا ، کوبا …. داشتم پاهای اختاپوس را نگاه می کردم. پای اولش را خیلی دیدم. حالا می روم به سراغ پای دوم. خیلی پیش می آید تابلوئی را که شبی به دیوار آویزان کرده ای کمی کج باشد. مطابق دانشی که در تمام سالهای تحصیل کسب کرده ای به یک نتیجه منطقی می رسی. فردای همان شب چند عمله و بنا را با مزد کافی استخدام می کنی تا پی یک طرف خانه را کوتاه کنند که سراسر خانه کج شود و در نتیجه تابلو آویخته به دیوار راست و قائم شود. البته یک راه آسان تر و کم خرج هم داریم. آنهم این است که سرت را کمی کج کنی تا تابلو را بصورت قائم ببینی. مسئله کجی تابلو به خوبی و خوشی حل شد. حالا برویم سراغ پای سوم اختاپوس. مثل اینکه یک دانه قل به آن چسبیده است. خوب است که فقط یک دانه بود و یک مشت قل نبود. البته می توان بجای ” قل ” واژه ” خل ” را گذاشت که می شود ” مشت خل ” یعنی یک مشت دیوانه. خوب داشتیم از یک مشت قل می گفتیم. اگر جای ” ق ” و ” ل ” را عوض کنیم می شود ” مشت لق ” که با چسباندن دو...

مطلب کامل

دولفین

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 6, 2021

حیواناتی هستند که اسمشان با ” د ” شروع می شود. از جمله ” دال ” یعنی باز که پرنده ای شکاری است. ” دارکوب ” که به درختان نوک می زند. ” دیو ” که حیوانی مثل آدم اما شریر است. ” دووال پا ” یا دویله پا که موجودی افسانه ای است و بر دوش آدم سوار می شود. کلام را کوتاه و به حیوانی خوب و زیبا یعنی ” دولفین ” بسنده می کنم.روزی یا شبی ماهی رودخانه ای باردار شد. تخمی در رحم او تشکیل شده بود که ماهی نمی توانست از آن فارغ شود. درد سراسر وجودش را گرفته بود. بستگانش درمانده از یاریش سراغ ماهی پیر و ریش سفیدی رفتند که سالها زندگی کرده بود. حتی طوفان نوح را به چشم دیده بود. بستگان ماهی باردار و دردمند از ماهی پیر راه علاجی خواستند. او هم چنین گفت : انسانها ماهی های زیبا را داخل حوض خانه می گذارند. همچنین او را در تنگ بلور می گذارند تا بعنوان چیزی زینت بخش اطاق آنها شود. حتی آنرا سر سفره هفت سین قرار می دهند.انسانهای سنگدل ماهی ها را -بویژه قرمزهایشان- در تنگ بلور زندانی می کنند.هرکجا بروید آنها را در تنگ بلور می بینید. حتی اگر گذارتان به اطاق عمل بیمارستان بیفتد.در اطاق عمل بیمارستانی که زنی باردار را برای فارغ شدن آورده بودند تنگ کوچک ماهی قرمزی هم بود. مجبور شدند زن را سزارین کنند. ماهی کوچک هم شاهد ماجرا بود. بعد از مدتی به دستور رئیس بیمارستان تنگ را از اطاق عمل بیرون بردند. پزشکی که صاحب تنگ بود آنرا به خانه اش برد. چندی بعد پسر کوچک خانواده دلش بحال ماهی سوخت. در غیاب پدر و مادر تنگ بلور را از خانه بیرون برد و آنرا در رودخانه خالی کرد.ماهی قرمز کوچک با زندگی در رودخانه آشنائی نداشت. روزی برای یادگرفتن نحوه زندگی در رودخانه به دیدن من آمد. پس از یاد دادن طرز زندگی در رودخانه بین با هم سرگرم گفت و گو شدیم. از خاطراتش برای من سخن گفت از جمله ماجرای سزارین زن باردار را. بنا بر این در وضعیت کنونی تنها راه و چاره را این می دانم که ماهی را سزارین کنید.بستگان ماهی باردار پیشنهاد ماهی پیر را تنها راه حل دانستند و او را به اطاق عمل که پشت خزه ها بود بردند. پس از تزریق داروی بیهوشی او را سزارین کردند. تخم درشتی از بدن او خارج شد. محیط آب مثل همیشه سرد...

مطلب کامل