جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

برفدانه ها 2

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 7, 2021

26 چقدر می دانم که چقدر ندانسته ام چقدر کلاف دانستن                  سردرگم شده 27 چگونه آبش دهم گل خورشید ساقه ندارد 28 خال بال پروانه پروازش را سنگین کرده 29 خسته از گرما سکه خورشید را میان دست تو می گذارم 30 خشتی شده به دیوار خاطره دوست داشتن 31 خواب آب می بیند          دریا روزگار غریبی ست 32 در نظزبازي لحظه اي را باختيم و خاطره اي را برنده شديم 33 دردهای گذشته را وقتی دوباره به یاد می آورم احساس لذت می کنم 34 دوست داشتن یعنی گلی بدستت می دهم تا دروازه ای به گلستانی بگشائی 35 دوست داشتنی چرا نمی شوم در چشم ماهی 36 دوستم داري ؟ نمي دانم دوستم بدار حتما گاهي فعل امر بيشتر به دل مي نشنيد 37 دیدن اخمت هم حتی خوبست تجربه ام را زیاد می کند 38 دیدی چگونه گاز می زد دختر گل فروش به لقمه نان کنار خیابان انگار تمام زندگیش بود 39 دیوار را پس می زنم ابر و ستاره را آسمان را حتی 40 رستم شاهنامه را می ماند سایه نمکدان بر دیوار 41 رنج مي كشم دوستت دارم چون دوستت دارم رنجت مي دهم تا پخته شوي 42 رنگ آبی شعله هوای اطاق را خنک می کند 43 رنگ سبز ساقه شبدر بهار را سبز تر می کند 44 رومیزی همیشه سفید استوانه گلدانی با هزار گلبرگ نه همیشه سفید 45 زرد می شوم اما به سبزی بهار حسد نمی ورزم 46 سایه به دیوار نقش بال پر پرواز پرنده ای شده 47 سایه به دیوار آفتاب شد آفتاب زمین را سایه زد 48 سایه به دیوار یعنی چراغی هنوز هست 49 شب را حضور ستاره چراغانی کرده 50 شعرم براي آنان نيست كه دنبال وزن و قافيه مي گردند نقدينه ات اگر احساس است سبدت را پر كن ، در...

مطلب کامل

برفدانه ها 1

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 7, 2021

  پیشگفتار: اشعار بسیار کوتاهی که به عنوان برفدانه در اینجا می بینید ( البته بسیاری از آنها گم شده است ) در لحظه های مختلف به ذهنم آمده است که برخی حاوی تصاویر و معنی هائی ویژه است . از جمله ” کلنگ در دستشان نیست – که خود کلنگانند – بی وقفه گور ما را می کنند – عقربه ها را می گویم ” که تعبیر تازه ای از عقربه های ساعت است . بعضی دیگر هم ازجمله ” سایه به دیوار – یعنی – چراغی هنوز هست ” که بیانگر این است که گاهی رویدادی منفی نتیجه مثبتی می تواند به دنبال داشته باشد . از جمله وجود سایه که نشانگر سیاهی و در نتجه موردی منفی است از وجود چراغ که نشانه روشنائی و پدیده ای مثبت است خبر می دهد. امیدوارم ” برفدانه ها ” را بپسندید. 1 ابر را شانه کردم تا آ رام تر ببارد 2 از پشت قامتت خورشید تابید پنداشتم افق عمودی شده 3 اشاره انگشت گفت: نباید خطا کنم 4 آفتاب آستانه مغرب سایه ام را کش می دهد 5 اگر بخواهی و بگذاری عبور عقربه های ساعت آهسته می شود 6 آهسته تر قدم بردار گل قالی احساس درد می کند 7 با چاقو قطره قطره می کنم دریا را تشنه فراوان است 8 باغی پر از انگور به تو دادم چرا که دوستت دارم یک حبه انگور به من بده تو که می گوئی دوستم داری 9 بام خانه تا زانویم بود بام آسمان کف پایم 10 بجای گلی سرخ سیب سرخی بدستم بده برای اینکه از بهشت برانیم 11 بدنبال گلي گشتم به رنگ احساست بهمين سبب دستم تهي است 12 برای یافتنت ستاره ها را ورق زدم 13 براي يافتنت قرني گذشت بيش از يك لحظه در خيال نماندي 14 بند بادبادک خورشید پاره شده از گم شدنش می ترسم 15 به دهان صدف شدم تا مروارید شوم تا به گوشت آویزان شوم تا ترانه دوست داشتن را در گوشت زمزمه کنم 16 پایم پر شده پنجره را پیش پایم بگذار 17 پرتقال در لحظه تولد برای قاچ خوردن آماده شده 18 پروانه ای که پرید نقش بالش بر قاب پنجره یخ زده 19 پری دریائی آفتاب را ندیده من عمق آب را ندیده ام 20 تا به کینه بدل نشود قاب می کنم دوست داشتنم را 21 تا مرتب و جاگیر شود دردم را اطو کردم 22 تجمل یعنی مروارید اشکی بر گوشه چشم...

مطلب کامل

بود یا نبود

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 7, 2021

بود یا نبود باید هست یا نیست باید گفت یا نگفت نیامده آمد * آبی است و سرخ بنفش است همچون بنفشه ای که دامنه کوهی روئیده لبخندی است بر چهره ای همیشه گریان و اقیانوسی کویر * نمی ترسم و می ترسم نمی بینم و می بینم می شنوم و نمی شنوم شب رفته بامداد غریبی است * می خواهم و نمی خواهم می رقصم . نمی رقصم نوای ساز دلنواز نیست از شما نه ازخودم می پرسم کجای جهان بزرگم که هنوز بچه کوچکی هستم...

مطلب کامل

سوسمار

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 6, 2021

یک روز ماری خیلی اینطرف و آنطرف پرسه می زد. به هرگوشه از زیرزمین سرمی کشید. خودش نمی دانست دنبال چیست. مرا هم بدنبال خودش می برد. من می دانم برای چه بود. او می خواست من سوژه داستان کوتاهی در باره اش پیدا کنم. آنقدر حرکت کرد که شب خیلی خسته شد. خوابش گرفت و شام نخورده زود خوابید. من هم خوابم گرفت. قبل از خوابیدن بفکر سوژه داستانم افتادم. در باره اختاپوس اخیرا” داستان کوتاهی نوشته ام. حالا از پشه ، مگس ، عقرب و مار اگر بگذریم به سوسمار می رسیم. معمولا برای نشان دادنش به انسانها او را در باغ وحش در محل هائی که با توری مخصور شده قرار می دهند تا بقیه بخصوص بچه ها بدیدنش بیایند. من از نزدیک او را ندیده بودم فقط عکسش را میان کتاب نشانم داده اند. همه کتابها را خوانده ام که بدانم از کجا آمده است یا چگونه شکل گرفته است. خواسته ام بدانم زمان و مکان بوجود آمدنش کی و کجا بوده است. اخیرا”  به نتیجه قابل ملاحظه ای رسیده ام. به آغاز مطلب برگردیم. صبح زود بیدار شدم. مار هم زود بیدار شد. چون شام نخورده بود گرسنگی او را از خواب بیدار کرد. صبحانه نداشت. در همان زیر زمینی که زندگی می کرد بدنبال غذا گشت. هرچه جستجو کرد، چیزی برای خوردن نیافت. در یک لحظه سوسک بخت برگشته ای از مقابل چشمش عبور کرد. مار گرسنه دنبالش کرد. سوسک کوچک با آن پاهای ضعیفش می پرید و جلو می رفت. گمان می کرد در مسابقات المپیک شرکت کرده است. بیچاره نمی دانست که بجای تماشاچیان بسیار، فقط یک مار گرسنه دارد او را می بیند. مسابقه پایان یافت. سوسک به دیوار رسید و اندکی توقف کرد. مار هم که بالای سرش بود بخاطر گرسنگی تکانی بخود داد. سوسک را گرفت و بلعید. حرف “ک” سوسک بزرگ بود و معده مار را اذیت می کرد. آن را چون هضم نمی شد از معده اش بیرون کرد. حالا در شکم مار فقط “سوس” باقیمانده بود. هضم شد و با بدن مار ترکیب شد تا بشود “سوسمار”. چون معده مار “ک” سوسک را هضم نکرده بود،  بعلت وجود “ک” یک زگیل کنار بدنش ظاهر شد، سپس تبدیل به یک پا شد. چون می دانست همه حیوانات چهار دست و پا دارند، بفکر افتاد حیوانات کوچکی را که در اسمشان حرف “ک” باشد پیدا کند و بخورد تا چهارپا شود. توانست با جستجوی بسیار سه کرم...

مطلب کامل

اختاپوس

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 6, 2021

” با یاد سریال جالب تلوزیونی اختاپوس  پرویز صیاد با شرکت صادق بهرامی ، نوذر آزادی ، سیروس ابراهیم زاده و …. “ حتما شما هم کلمه “اختاپوس” را شنیده اید. چرا می گویند اختاپوس؟ چون این جانور هشت پا دارد یعنی ” اکت ”  و اگر نه پا داشت می شد ” نوناپوس ” ، به همین دلیل است که نوشتن داستان اختاپوس آغاز شده است. برای هر کاری که جنبه اقتصادی دارد ، اول باید در جبیب هایتان خوب بگردید که چقدر در آنها پول هست . من به دلیل کم پولی ، همیشه با مشکل مواجهم . چند ماهی است که    می خواهم ” کرونا ” بگیرم ولی نمی توانم. زیرا قیمت هر یکدانه ویروسش به پانزده هزار و هشتصد تومان رسیده است. لابد می پرسید ” تومان ” یعنی چه ؟ جوابم این است که قبل از اختراع سکه یک ریالی ، همه دور کاغذی بنام ” تومان ” مثل آفریقائی ها می رقصیدند. راستی چرا همه قاره ها اسمشان با ” آ ” پایان ی گیرد؟ مثل آمریکا ، آسیا ، آفریقا ، اروپا و استرالیا . بعضی کشورها هم همینطور مثل اسپانیا ، زامبیا ، کانادا ، کوبا …. داشتم پاهای اختاپوس را نگاه می کردم. پای اولش را خیلی دیدم. حالا می روم به سراغ پای دوم. خیلی پیش می آید تابلوئی را که شبی به دیوار آویزان کرده ای کمی کج باشد. مطابق دانشی که در تمام سالهای تحصیل کسب کرده ای به یک نتیجه منطقی می رسی. فردای همان شب چند عمله و بنا را با مزد کافی استخدام می کنی تا پی یک طرف خانه را کوتاه کنند که سراسر خانه کج شود و در نتیجه تابلو آویخته به دیوار راست و قائم شود. البته یک راه آسان تر و کم خرج هم داریم. آنهم این است که سرت را کمی کج کنی تا تابلو را بصورت قائم ببینی. مسئله کجی تابلو به خوبی و خوشی حل شد. حالا برویم سراغ پای سوم اختاپوس. مثل اینکه یک دانه قل به آن چسبیده است. خوب است که فقط یک دانه بود و یک مشت قل نبود. البته می توان بجای ” قل ” واژه ” خل ” را گذاشت که می شود ” مشت خل ” یعنی یک مشت دیوانه. خوب داشتیم از یک مشت قل می گفتیم. اگر جای ” ق ” و ” ل ” را عوض کنیم می شود ” مشت لق ” که با چسباندن دو...

مطلب کامل