سور رئال ۱- عبور گیج خاطره ای بر کهکشان
می خواستم بخندم خندیدن حرام شد می خواستم برقصم ممنوع می خواستم ببینم پنجره ی روبرویم را بستی … می خواستم بمیرم امیر زاده ی اجل به مرخصی رفته بود *** هنوز می شود بگویم تمام اشکهایم را برای همیشه خندیده ام به سالی نه به ساعت و دقیقه ای نه بلکه به زاویه ای کوچک عبور گیج خاطرات تاریکم را بر کهکشان کور کجاوه می شوم *** نه گریه ام گرفت نه خندیدم نه ماه بر آسمان نه خدا در دل … پلکان کوچکی برای پایین رفتن هنوز بود پیش از آنکه بگویم تا همیشه دوستتان دارم پیش از آنکه زندگی کنم تا بمیرم حرام شده بودم *** گاهی به شدت سیاه می شوم گاهی سفید که خاکستری...
مطلب کامل