جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

پرنده خياط

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2021

مرغ دوزنده يا پرنده خياط نام يک پرنده از تيره سسکيان است. مرغ دوزنده بال‌ هاي گرد کوتاه، دم کوتاه، پاهاي قوي و منقار خميده  و درازي دارد. دمش را معمولاً مانند اليکايي ايستاده نگه مي‌ دارد. او را معمولاً مي ‌توان در جنگل‌هاي باز، درختچه زارها و باغ‌ هاي آفت زده پيدا کرد.  این پرنده با اینکه خیلی کوچک است چهار اسم دارد : 1 – مرغ خیاط ،  2 – مرغ دوزنده  ،  3- پرنده خیاط  و 4 – پرنده دوزنده . البته بدلیل آنکه چهار اسم دارد ، معمولا چهار تخم می گذارد تا صاحب چهار جوجه خیاط شود. این پرنده نوکی به نازکی و تیزی سوزن دارد و از آن برای دوختن استفاده می کند. برگها را می دوزد تا آشیانه ای شود برای زیستن ، تخم گذاری و پرورش جوجه هایش. اندازه اش از گنجشک کوچکتر است ولی استعداد و فعالیت روزانه اش بیشتر. از رده سبد نشینان ، راسته گنجشک سانان ، طبقه سرده و شاخه طنابداران است. این پرنده یک جا بند نمی شود. همیشه در جستجوست. خدا او را خیاط و جستجوگر آقریده است. اگر حوصله داشته باشید به جای هائی که او سر زده می رویم. پرنده خیاط جوجه هایش را از بزرگی منظومه شمسی بیشتر دوست دارد. البته بدلیل کوچکی ، نمی تواند سراسر منظومه شمسی را به پرواز در آید. همیشه میان لانه که با برگها دوخته است نشسته و به جوجه های به دنیا آمده نگاه می کند. او به خیاطی فراوان علاقه درد . ترجیح می دهد که بجای پریدن بیهوده در آسمان ، میان لانه بنشیند و کاری کند. نه می تواند نقاشی کند نه خطاطی و خدا فقط به او دوزندگی را یاد داده است. او که به خیاطی علاقه بسیار داشت بفکرش رسید که برود به دکان خیاطی. می رفت و گوشه ای می نشست و کار خیاط را زیر نظر می کرفت ، تا فوت و فن این کار را کامل یاد بگیرد. خوشبختانه هنوز چرخ خیاطی اختراع نشده بود ، و با نخ و سوزن دوزندگی می کردند. او می توانست از مزارع پنبه ، پنبه تهیه کرده و آنرا با پنجه هایش بریسد ، تا نخ درست شود. سوزن هم لازم نداشت چون با نوک بلند و باریک خود از این وسیله بی نیاز بود. ببینیم  پرنده خياط دیگر چه کارهائی می کند. زمانی گذشت و پرنده خیاط پس از یادگیری خواندن و نوشتن ، روزی میان شاخه های درختی...

مطلب کامل

پری دریائی

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2021

پیرمردی بود که کسی را نداست. از زندگی کردن در تنهائی و میان اجتماع شهر ناراحت بود. خانه محقرش را رها کرد و به ساحل خلوت رفت. با مشقت و سختی و بی کمک کسی، خانه ای برای خودش ساخت و در آن خانه مسکن گزید. بدلیل اینکه شخص رئوفی بود و دلش بحال ماهی ها می سوخت ، همیشه ماهیگیرانی را که برای صید ماهی می آمدند نصیحت می کرد که از این شغل دست بردارند و سراغ کار دیگری بروند. صیادان از نصایح او ناراحت می شدند و گاهی بحث بالا می گرفت و به دعوا مبدل می شد. لاک پشتی که گاهی برای قدم زدن به ساحل می آمد ، شاهد این ماجرا بود. از رفتار خیر خواهانه پیرمرد خوشحال می شد ، و پس از برگشتن به داخل آب ، موضوع را برای ماهیان شرح می داد. ماهیان ندیده به پیرمرد علاقمند شدند. مدتی گذشت و دعوای پیرمرد و ماهیگیران خیلی بالا گرفت ، بطوری که برای رها شدن از دست پیرمرد ، روزی پس از کتک زدنش او را به داخل دریا انداختند. ماهی ها که دوستدارش بودند ، از چند ماهی معمار خواستند سریعا” در زیر دریا برایش اطاق مناسبی بسازند. معماران خبره خیلی سریع اطاقی ساختند که لوله ای هوا از سطح دریا به داخل اطاق می آورد که پیرمرد قادر بود به آسانی هوا را تنفس کند. پس پیرمرد از آن پس ساکن خانه زیر آب شد. لاک پشت ها هم که به ساحل می رفتند ، از باقیمانده غذای ماهیگیران برای او می آوردند. پیرمرد از اینکه پس از ده ها سال تنهائی ، حالا انواع ماهی ها و جانوران دریائی در اطرافش بودند و بی مضایقه خدمت می کردند، بسیار خوشحال بود. بفکرش رسید که او هم خدمتی به آنها کند. نقال شد و بریشان قصه های زیبا می گفت. پس از مدتی شروع به درس دادن کرد. او معلم شد و ماهیان و آبزیان دیگر شاگردان مدرسه اش شدند. شبها هم که می خوابید در رویایش ، ماهیان رنگارنگ و زیبا می رقصیدند.   اگرچه مدتها می شد که انسان ندیده بود، ولی هنوز آنرا فراموش نکرده بود. شبی در رویا موجود عجیبی را دید. نیم تنه زن زیبائی که نیمه پائین بدنش به شکل نیمه پائین بدن ماهی بود. از خواب که بیدار شد رویا بیادش آمد. اسمی برای آن به ذهنش آمد. او را ” پری دریائی ” نام نهاد. رویایش را برای ماهیان شرح داد...

مطلب کامل

ستاره دریائی

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2021

شبی در آسمانها زلزله آمد. به آن ” آسمان لرزه ” می گویند. بند یکی از ستاره ها که به آن آویزان بود ، به لبه تیز هلال ماه خورد و پاره شد. ستاره در اثر نیروی جاذبه زمین سقوط کرد و میان دریائی افتاد. تبدیل  شد به ستاره دریائی. او ستاره زیبائی بود و قبلا ” ستاره ای دیگر عاشق او بود. ستاره عاشق در فراق معشوقه مدتی غمگین بود. سر انجام برای یافتن و دیدنش بند خودش را پاره کرد. او هم سقوط کرد و میان دریائی دیگر افتاد و تبدیل به ستاره دریائی دیگری شد. ستاره دریائی عاشق پس از ماهها جستجو معشوق را پیدا کرد.معشوق از دیدنش خوشحال شد و فهمید که دیگر در آن دریا تنها نیست. بدلیل آنکه کسی از بستگان و آشنایان آنها آنجا نبود  دست یکدیگر را گرفتند و از دریا بیرون آمدند. به محضرخانه ای در شهر ساحلی مراجعه و با یکدیگر ازدواج کردند. این دو ستاره دریائی همیشه از دست نهنگ ها و کوسه ها فرار می کردند ، زیرا می خواستند آنها راببلعند. روزی که از آب بیرون آمده بودند و در ساحل قدم می زدند ، خارپشتی را دیدند که خارهای پشتش محافظ او بود ، از بلعیده شدن. بنا بر این در فرصت مناسب به پزشک متخصص پوستی مراجعه کردند ، تا خارهای کوتاهی در پشت آنها قرار دهد. با انجام این عمل  آنها عضو گروه حیوانات خارپشت شدند. در طول سالهای زیاد فرزندان بسیاری از آنها بوجود آمد و بدین طریق جمعیت ستاره های دریائی شکل گرفت. ستاره دریایی دو زیست یعنی هم آبزی است و هم می تواند در خشکی زندگی کند. این حیوان از  رده ستاره‌ سانان می باشد. ستاره‌های دریایی در اعماق اقیانوس‌ها و دریاهای شور زندگی می‌کنند.  در آب‌های ساحلی هم یافت می‌شوند. در آب‌های شیرین هرگز نمی‌ توان یک ستاره دریایی پیدا کرد ، زیرا آن‌ ها با زندگی در آب شیرین سازگاری ندارند و در آب‌ های کم شور یا بی‌ نهایت شور نیز نمی ‌توانند زندگی کنند. به عنوان مثال در دریای خزر یا دریاچه‌های داخلی ایران هیچ گونه ‌ای از ستاره‌های دریایی وجود ندارد. در عوض در خلیج فارس چند گونه از آن‌ ها یافت می ‌شود. رویدادهای عاشقانه بسیاری هم در طول قرن ها برای ستاره های دریائی بوده است. از جمله چند بار خرچنگ عاشق ستاره دریائی شده است و چند بار هم ستاره دریائی عاشق ماهی. البته بیشتر ستاره دریائی عاشق ماهی شده است....

مطلب کامل

لاک پشت

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2021

لاک پشت کسانی هستند که خیلی فقیرند. خانه و سرپناه ندارند. ارثی هم از پدر به آنها نرسیده است و برای استراحت و خواب مجبور می شوند خانه اجاره کنند. نصیب گرگ بیابان شود صاحبخانه آنها که آدم پول پرستی هست. چون به اجاره بهای آنها قانع نمی با شد ، از اجاره نشینی آنها راضی نیست و جوابشان می کند. حتما” بارها دیده اید که اشخاصی همراه خانواده کنار خیابان ایستاده اند و اثاثیه خانه یعنی یخچال قراضه را به کول گرفته و دیگر اسباب خانه کنارشان است و منتظر تاکسی بار ارزانی هستند تا آنها را به آژانس مسکن مناسبی برساند که خانه ارزانی اجاره کنند ، برای ادامه زندگی فلاکت بار خود . این افراد را خانه بدوش می گویند. البته فقط انسانها خانه بدوش نیستند. بلکه حیوانی هم هست که خانه بدوش است و “لاک پشت” می خوانندش. لاک پشت را هم به دو نام دیگر می خوانند : کاسه پشت و سنگ پشت. یعنی حیوانی که کاسه ای پشتش است یا سنگی. از لاک پشت سخن به میان آمد. یاد زنانی افتادم که لاک به پشت ناخن انگشتانشان می زنند که رنگ این لاک ها قرمز یا صورتی است. البته رنگ لاک پشتی که در میان آب زندگی می کند قهوه ای کمرنگ است. کلمه ” پشت ” را اگر از آخر اسمش بردارید و در عوض حرف ” ه ” را به اولش بچسبانید می شود ” هلاک ” که به معنی مرگ است. یاد هلاکوخان مغول افتادم که باعث هلاک ده ها هزار نفر شد. گفتم هلاک به معنی مرگ است و عبور از دروازه آن که آنسویش یهشت یا جهنم است. برای لاک پشت ها هم حتما” جهنم و بهشتی است. بهشت همیشه دور می شود و باید خیلی سریع بروند تا به آن برسند. ولی حرکت لاک پشت ها خیلی کند است. حتی اگر لاک را از پشت آنها بر دارید ، راه رفتن آنها سریعتر می شود ولی نه در حدی که به بهشت برسند. بنا بر این خانه آخرت آنها جهنم است که پر از شمر است. در تمام خیابان هایش شمرها پاسبانی می کنند. لاک پشت ها علوفه می خورند. به آغل گاو و گوسفند می روند و مقداری از علوفه ها را زیر لاک خود پنهان می کنند و برای خوردن می برند. لاک پشت مد پرستی را می شناسم که لاکش را همیشه صیقل می کرد. کسی شبیه او نبود. تمام لاک پشت های جنس...

مطلب کامل

برفدانه ها 3

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 7, 2021

51 شیر را ببند صدای شرشر آب احساس گریه به من می دهد 52 صدای جاری آب در عمیق تشنگیم را افزایش می دهد 53 صدایت خواب می کند ستاره ها  را 54 صله ي شعرم بوسه اي است تا شعري ديگر بسرايم در وصف بوسه است 55 فروخته ام سعادتم را تا بخرم لبخند تو را 56 فقط تنه دیده می شوند شاخه ها پشت صخره مخفی هستند شکوفه سیب است یا شکوفه گیلاس 57 كدام خوشه ي انگور را با سر انگشتانت از قامت تاك برگرفتي ؟ چه حلاوتي پيدا كرده اند اين دانه هاي نارس انگور 58 کرکره آسمان را در امتداد افق قاچ می زند 59 کلنگ در دستشان نیست که خود کلنگانند بی وقفه گور ما را می کنند عقربه ها را می گویم 60 کنار برکه رقص پروانه ماندنی شد بالش نیمی طلائی نیمی آبی 61 كوچكند و بزرگ و بيادشان نخواهد ماند كه كوچك بودند و  بزرگ 62 گریه ام دوست داشتنم را خیس کرده بگذار به بند نگاهت آویزانش کنم 63 گله را به چرا بردند با علف های زرد و ارغوانی و آبی بازار شام بود 64 گوشی به وسعت جهان می خواهم پس پشت پرچین صدای لرزش بال پرنده ای                         شاید 65 لباسي پر چين بپوش زلفت را پر چين كن با چين و شكن گيسوانت به مصاف چين و چروك پيشانيم بيا 66 ماندگار چون گل بر شاخه پرواز کنان چون پروانه 67 مزه آب شور دریا می دهد نگاهت کلام شیرینی بگو 68 نگاه معصومانه ات به عصمت گل بنفشه خنجر می زند 69 نمي دانم كدام را ترجيح مي دهي ؟ مرواريدي از شعر بر گردنت بياوزم يا مرواريدي گران و بر آن شعري بسرايم 70 نور سایه دارد اگر در برابر نوری شدید تر قرار بگیرد 71 هفت بال پرنده هشت قله خالی از ابر 72 همه چیز گران و سخت شده دوست داشتن فقط ارزان است و ساده 73 یک دایره خورشید است هزار دایره درهم...

مطلب کامل