تفسیرِ چند خبر
آهسته می گویم
….
دیوار و دیو و دریغ و داغ و دروغ و موش و گوش و…
باز هم دیوار
***
زندگی زباله ای است
در ساعتِ نهِ شب
که هیچ کس نمی بیند
به زباله اش می افکنیم
***
بالا می رود ، ولی کمی به پایین می آید
ارزش ارز نیست
بالا رفتنِ بی ارزشی است
***
به کشتی بی بادبانی سواریم
در کشاکش موجی بر اقیانوس
برای بر شدنِ طوفان
موجی که گاه به بالا
و گاهی هم به سوی پایین می رود
***
در گرسنگی ات تنها بمان
آنها برای سیر ماندن و ادامۀ جنایت
تنورِ خانه ات را هم
به گلوله می بندند
***
چه دور می شود از نزدیک دید
پرنده ای را
که دانه بر می چیند
و مزدوری را
که زمین سوخته را
بمباران می کند
***
این داستان هنوز ادامه دارد
…
سر آغاز قصه
نبودن شعور بود
قحطی نان به دنبالش
و اکنون هم
رویای آب
…
سر انجام
قطع هوا برای نفس کشیدن
***
شب در سکوت می گوید :
هنوز کسانی
پشت پنجره های دیگر بیدارند
…
تفسیر عشق اما
اگر مجال داشته باشیم
نیازمندِ فرصتِ دیگری است
14-12-91