جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

فصلی در شب

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 25, 2016

درشب

آن جاده سپید وطویلی که

تا انتهای وحشی جنگل می رفت

تصعید شد

وبر جدار ماه

یک هاله سپید نشست

***

هر شاخه درخت تنومندی

با حنجره کبودش فریادش می کشید

و عاجزانه

ناخن نرمش را

بر پیکر سیاهی می سائید

در من شبی بجا ماند

ودرشب فضای شیشه ای اطرافم

فروشدم

***

چون شاخه های نومید

که بازگونه سربه حقارت می سایند

دوشعله بزرگ که درمن بود

خاموش شد

ومن

با خنده های میرا

تا چهره ای عبوس و خشن

رفتم

 

تیر ۱۳۴۸

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *