جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

نقطه، فاصله، سر سطر

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

ستاره خاموش است

تلفن زنگ می زند

شب ادامه دارد

صبح نمی آید

پاییزِ تازه آمده

برای ماندن در تردید است

نقطه

فاصله

سرِ سطر

◊ ◊ ◊

واژه ی “است”

پشت “بود”

پنهان شده

دروازه ی دریاها را هم

– تا شنا نکنم-

با هفت قفل آهنی بسته اند

کاغذی فقط روبرویم گذاشته اند تا

به خودکار آبی آنرا سیاه کنم

تا…

نقطه

فاصله

سر سطر

◊ ◊ ◊

ببین چقدر مهربانی

که یخ بسته ام

ببین چقدر قهقهه سر داده ام

و تا فقط برای اینکه خط بزنم گریستن را

می خندم

از آفتاب نارنجی فاصله می گیرم

و به سربی آسمان می خندم

و حضور مربعی آبی

و حبوط مثلثی قهو ه ای

و واو عطف

برای نقطه ای سیاه

و باز…

نقطه

فاصله

سر سطر

◊ ◊ ◊

هزار بار و با هزار زبان

از عشق سخن راندم

تو، اما همیشه در هزارتویی هذلولی چرخیدی

که زمان بگذرد

تا من به ساعتی آبی

میان عقربه های مشکوک

ایستاده باشم

تا…

نقطه

فاصله

سر سطر

◊ ◊ ◊

حالا که به بودنم عادت نکرده اید

خودکار آبی را بر می دارم

و از سر دلتنگی

با رنگ زرد شروع می کنم

و در کمال آرامش

به پایان می برم

برای روزهای نبودن

که هنوز خورشید هست

با شعاع های موازیش

که از یکدیگر

دورتر می شوند

و من که از سلاله بارانم

و از سلاله خورشید

و نه توان تابش خورشید را دارم

نه طاقت دیدن گریستن باران

می اندیشم برای روزهای نبودن…

 

وقتی نباشم

در دوست داشتن

فاصله را رعایت کنید

در سکوت فاصله را رعایت کنید

در نوشتن فاصله را رعایت کنید

و بیاد بیاورید

وقتیکه ساعت سرخ درون سینه ی من

به چنگک درد آویزان بود

میان قهقهه مدام می گفتم:

نقطه

فاصله

سر سطر

◊ ◊ ◊

دو خط موازی را

نه…

هزار خط موازی را

به دفتر مشقی قدیمی

  • که گوشه ی انبار خاک می خورد –

به رنگ آبی

خاکستری

یا قرمز حتی

تا بر آن

مشقِ عشق را تمرین کنم

تا سراسر نفرت شود

به روزها و شبانی و دیگر باز…

نقطه

فاصله

سر سطر

مهر 85

 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *