جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

غزل شبانه

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

پاي هر بوته مرد مستي هست

پاي هر مرد مست ديواري

پشت ديوار سنگي ممتد

نه چراغي ، نه چشم بيداري

_

در سكوتي به ژرفناكي شب

پايم از راه باز مي ماند

« نه چراغي ، نه چشم بيداري …. »

مردي آهسته ، باز مي خواند

 

تيرگي واي اگر كه چيره شود

تيرگي واي من كه چيره شده

چشم هاي مدام سرگردان

باز مثل هميشه خيره شده

_

روز بي حوصله زماندن ، رفت

شب با حوصله ، بماندن ماند

تا بپرهيزد از سكوت و سكون

مردي آرام با خيالش خواند :

 

پاي ديوار مرد هشياريست

نه ، گمانت رود هراسان است

ظلمت ديرپاي اين شب را

با چراغي فكندن ، آسان است

ارديبهشت 52

 

 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *