جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

در برگردان فاجعه من

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

مسافر پرشِكوِه و شُكوه من

ديشب

زورقباني ديگر را در كنار بود

بر عرشه

_

از اينسوي خاور

تا آنسوي باختر

همه بي تابي من بود و

شتاب آندو

بر شط

همه بي قراري من بود و

غرور آندو

كه در فروتني لحظه هايشان

گم مي شد

 

نه لحظه ي عظيم عزيمت او

نه غم غريب غرابتش

بر لب من جوانه ي كلمه اي نروياند

 

در دوري مه آلود رود

گم شدند

و به دوردستي رفتند

كه افسونِ نه خدا

نه اهريمني

كه در من بود

برايشان كارگر نبود

_

به نيمشبانش مي ديدم نيز

در برگردان فاجعه من

در تهي ميان تنهائي و بي تكيه گاهي

تمامي تنش از عطر نشئه اي ملايم سرمست

زورقباني ديگر را به انتظار ايستاده بود

بر كناره رود

_

من ميل مصر ماندم

اي تمامي عشق من

و در تو پاي بر جاي تر انديشه ي رفتني

مانده

من ميل مصر خواستنم

اي تمامي نياز من

از من مخواه بي تو

فارغ از تو شوم

من ميل مصر گفتنم

اي تمامي سكوت من

و گوشهاي تو از آواز بيگانه سرشار است

من ميل مداوم و مصر تباهيم

خرداد 50

 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *