چهار طرح براي چهار فصل
1
در انتظار حدوث معجزه اي
شب را به نيمه آورديم
در آستانه ي طلوع سپيده هنوز
انتظار حدوث معجزه با ما بود
نجواي برگ هاي سپيدار
رازي نگفت با ما
و بازتاب نور صبحدمان بر بركه
نيز
2
پرنده ها بتماشاي باغها رفتند
پرنده ها بتماشاي باغهاي نيم سوخته رفتند
و ابرهاي يائسه
و رودهاي تنبل
_
پرنده ها با بالهاي نيم سوخته و چهره هاي نيم سوخته برگشتند
و ذهن كوچكشان از طنين فاجعه
لبريز شد
3
دو كبوتر در پروازند
دو كبوتر كه به كردار دو روح سرگردان
باد وحشي را مي پيمايند
آسمان را اگر آبي نيست
آبستن دردي است كه با ماش نمي گويند
4
حتي
با بارش پياپي برف سپيد
رنگ سياه شب زدوده نشد
نوميدي سياهم را
اقيانوس بايد
از نور
تو بركه اي
بهار ، تابستان ، پائيز و زمستان 52