جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

براي شعرهاي ناسروده گم شده

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

به راهي رفته ام

براي خط خوردن

به بامي پريده ام

براي بال شكستن

شعري ناسروده دارم

براي گم كردن

به روزي آفتابي پا گذاشته ام

براي به ابر نشستن

روز شمار عمر من از تنهائي پر است

***

به زورقي نشسته ام

براي غرق شدن

به لبخندي اميد بسته ام

از چهره اي كه هميشه گريان است

براي همين است كه عشق را غليان نفرت مي دانم

براي همين است كه دندانه شين عشق را تيز مي كنم

و زباله دانم

از واژگان نفرت لبريز است

***

گم شده ام

مثل شعر عاشقانه اي كه از شبانگاه روز پيش

به دنبالش مي گردم

پا بر آسمان گذاشتم و گذشتم

گذشتنم آسان نبود

گذرگاهم آسمان نبود

مهرماه 78

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *