برفدانه ها
1
آهسته تر قدم بردار
گل قالي
احساس درد مي كند
2
اشاره انگشت گفت:
نبايد خطا كنم
3
اگر بخواهي و بگذاري
عبور عقربه هاي ساعت
آهسته مي شود
4
با چاقو
قطره قطره مي كنم دريا را
تشنه فراوان است
5
به دهان صدف شدم
تا مرواريد شوم
تا به گوشت آويزان شوم
تا ترانه دوست داشتن را
در گوشت زمزمه كنم
6
تركيب رنگ زرد زمين
و آبي آسمان
سبز بهار مي شود
7
چرا رهايم نمي كني
تا بخوابم
بر بالشي از ابر
8
ديدي چگونه گاز مي زد
دختر گل فروش به لقمه نان
كنار خيابان
برنده شدم
9
رستم شاهنامه را مي ماند
سايه نمكدان
بر ديوار
10
رنگ آبي شعله
هواي اطاق را
خنك مي كند
11
سايه به ديوار
نقش بال پر پرواز پرنده اي شده
12
شير را ببند
صداي شرشر آب
احساس گريه به من مي دهد
13
كلنگ در دستشان نيست
كه خود كلنگانند
بي وقفه گور ما را مي كنند
عقربه ها را مي گويم
14
كنار بركه
رقص پروانه ماندني شد
بالش
نيمي طلائي نيمي آبي
15
گله را به چرا بردند
با علف هاي زرد و ارغواني و آبي
بازار شام بود
16
نگاه معصومانه ات
به عصمت گل بنفشه
خنجر مي زند