شعري براي گم شدن
براي زنده ياد فريدون مشيري و ديگراني كه امسال رفتند
در رثاي فرشته شعر نمي گويم
در رثاي كوچه بي بن بست هم
دست آخر كار
در رثاي تو شعر نمي گويم
فقط ساعت زمان را اندكي به عقب مي برم
ده سال پيش بود
يا بيست يا چهل
يا شايد چهارصد سال پيش
با چند ثانيه خطا
_ خطاي هميشه شعري براي گم شدن است _
خطاي ده بيست چهل يا چهارصد سال پيش
تولد من بود
سرودن شعري براي دوباره خط خوردن و گم شدن
و مثل خودم
شعري براي گم شدن سرودم:
***
« چه سال سنگيني
پيراهنم آبي ست
به اداره مي رسم
پيراهنم سياه مي شود
پيراهنم حنائي است
به عروسي مي روم
پيراهنم سياه مي شود
پيراهنم صورتي ست
به راديو گوش مي دهم
پيراهنم سياه مي شود
پيراهنم گل هاي بته جقه اي دارد
از خيابان بر مي گردم
پيراهنم سياه مي شود
پيراهنم به زيتوني
رنگ مي زند
تلفن زنگ مي زند
پيراهنم سياه مي شود
دست آخر
اول صبح كه بيدار مي شوم
پيراهنم سياه سياه سياه است
چه سال سنگيني »
79/8/8