جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

هزار تويي از رنج است زيستن ( * )

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

همه مي روند

گاه به سختي

گاهي آرام

تو اما

به يك تكان رفتي

از هزاره عشق گريختي

من اما هنوز به زنجيرم

در هزار توي رنج

***

رفته اي اما كاش مي دانستي كه تا ابد

هزار توئي از رنج است زيستن

…..

و باز دلم مي خواهد بدانم

پيشتر از روزنامه و عكاس و زلزله

به بال كدام فرشته خوابيده بودي؟

نشانيش را بگو

بگو كدام خاطره بيدارت مي كند؟

كدام رويا؟

كدام آرزو؟

نمي توانم برآورم اما

تمام آرزوهايت را

تا گاه رفتن

به دوش مي كشم

باور من

ناباوري بود

تا ترا ديدم و باور كردم

***

شايد خوابيده اي

كاش خوابيده باشي

اگر خوابيده اي

كاش اگر خواب خوبي ديدي بيدارم كني

ديرگاهي است

خواب خوبي براي ديدن در بيداري نديده ام

***

آسمان از غبار “شايد” و “اما” و “كاش” و “اگر” پر است

نگاه تو هم از آسمان

به دور افتاده

و پيكرت كه چادر زلزله به سر كرده

لابه لاي روزنامه

تا شده

تا ورق بخورد

***

بخواب

لاي روزنامه بخواب

هيچ گاه و هرگز از تو دلگير نبوده و نيستم

تا بگويم كه امشب تو بودي كه غم به دلم نشاندي

از آسمان امشب و هر شب دلگيرم

كه هميشه

همين رنگ است

78/5/27

(*) پس از ديدن يك تصوير از زلزله تركيه ( كودكي با چشماني بسته زير آوار)، در يكي از روزنامه هاي صبح مورخ

78/5/27 تحرير شد.

 

 

 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *