جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

بهار مبارك

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

درد و دود بغايت

آنچه نبايد بود بغايت

آنچه نبايد سرود بغايت

دلتنگي

به كوري چشم حسود بغايت

” بهار مبارك ”

***

سبزه به صحرا نشسته

هيبت سرما شكسته

سبزه سر از خاك مي كند بيرون

_ با _

از گراني بازار در شكايت

” بهار مبارك ”

***

قيمت لبخند را نمي دانم

بازار مردن اما

ارزان

40

نرخ نفرت

ارزان تر

دسته گلي مي كنم ازين حكايت

” بهار مبارك ”

***

داغ لاله

دوباره

دست نوازش كوتاه

دشنه از پشت

تا نهايت

” بهار مبارك ”

***

هرگز هنوز ترا نمي شنوم

مرا نمي شنوي

بهار را نمي شنوي

اگر به قصه هاي كودكيت دل مي بستي

از بهار

هزار قصه هست بگويم برايت

” بهار مبارك ”

اسفند 74

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *