جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

برفدانه ها

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 13, 2016

 

1

رنگ سبز ساقه شبدر

بهار را

سبزتر كرده

 

2

پايم پر شده

پنجره را

پيش پايم بگذار

 

3

چگونه آبش دهم

گل خورشيد

ساقه ندارد

 

4

شب را

حضور ستاره

چراغاني كرده

 

5

گوشي به وسعت جهان مي خواهم

پس پشت پرچين

صداي لرزش بال پرنده اي

شايد

 

6

پروانه اي كه پريد

نقش بالش

بر قاب پنجره

يخ زده

 

7

مزه آب شور دريا مي دهد نگاهت

كلام شيريني بگو

 

8

پري دريائي

آفتاب را نديده

من

عمق آب را نديده ام

 

9

خسته از گرما

سكه خورشيد را

ميان دست تو مي گذارم

 

10

كركره

آسمان را

در امتداد افق

قاچ مي زند

 

11

دوست داشتني

چرا نمي شوم

در چشم ماهي

 

12

ابر را

شانه كردم

تا آهسته تر ببارد

 

13

پرتقال

در لحظه تولد

براي قاچ خوردن

آماده شده

 

 

 

 

14

آب آبي شده

باله ماهي

خيال مي كند

بال پروانه است

 

15

بزرگي اندوه

ميان دست هاي كوچك تو

گم مي شود

 

16

تا مرتب و جاگير شود

دردم را

اطو كردم

 

17

براي يافتنت

ستاره ها را

ورق زدم

 

18

خال بال پروانه

پروازش را

سنگين كرده

 

19

آفتاب آستانه مغرب

سايه ام را

كش مي دهد

 

20

تجمل يعني

مرواريد اشكي

بر گوشه چشم

 

21

بند بادبادك خورشيد

پاره شده

از گم شدنش مي ترسم

 

22

براي يافتنت قرني گذشت

بيش از يك لحظه

در خيال نماندي

 

23

همه چيز گران و سخت شده

106

دوست داشتن فقط

ارزان است و ساده

 

24

هفت

بال پرنده

هشت

قله خالي از ابر

 

25

زرد مي شوم اما

به سبزي بهار

حسادت نمي كنم

 

26

يك دايره خورشيد است

هزار دايره درهم

ابر

 

27

ماندگار

چون گل بر شاخه

پرواز كنان

چون پروانه

 

28

صدايت

خواب مي كند

ستاره را

 

29

بام خانه تا زانويم بود

بام آسمان

كف پايم

 

30

از پشت قامتت

خورشيد تابيد

پنداشتم افق عمودي شده

 

31

تا به كينه بدل نشود

قاب مي كنم

دوست داشتنم را

 

32

سايه به ديوار مي نشيند

يعني

چراغي هنوز هست

 

33

دردهاي گذشته را

وقتي دوباره به ياد مي آورم

احساس لذت وي كنم

 

34

ديدن اخمت هم حتي

خوبست

تجربه ام را زياد مي كند

 

35

گريه ام

دوست داشتنم را خيس كرده

بگذار به بند نگاهت

آويزانش كنم

 

36

خواب آب مي بيند

دريا

روزگار غريبي ست

 

37

ديوار را پس مي زنم

ابر و ستاره را

آسمان را حتي

 

38

چقدر مي دانم

كه چقدر ندانسته ام

چقدر كلاف دانستن

سردرگم شده

 

39

خشتي شده به ديوار

خاطره دوست داشتن

 

40

فقط تنه ديده مي شوند

شاخه ها پشت صخره مخفي هستند

شكوفه سيب است يا شكوفه گيلاس

 

41

صداي جاري آب

در عميق

تشنگيم را

افزايش مي دهد

 

42

فروخته ام سعادتم را

تا بخرم

لبخند تو را

 

43

روميزي هميشه سفيد

استوانه گلداني

با هزار گلبرگ نه هميشه سفيد

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *