كنج بال كبوتر
روبه روي آينه
خنديدم
تصويرم گريست
روز
كبوتر سپيدي شد
شب
كبوتر چاهي شد
كنج بال كبوتر
تنهائيم را
پناهي شد
***
روبه روي آينه
به گريه نشستم
تصويرم مي خنديد
شب
كفتر سفيدي بود
روز
پر كلاغ سياهي شد
***
از آرامش نگاه تو
به توفان نشست دلم
زمان وزيد و طوفان نوح
نرم تر از نوازش نگاهي شد
به سبكباري آهي شد
***
گفتم:
” هر آنچه بادا باد “
آينه از دستم افتاد
تا
در پشت آسمان پشت پنجره
به چاه خواب نيفتم
ماه آسمان شب هفتم
به هيئت ماهي شد
به شكل گناهي شد
تير 71