پرنده خياط
مرغ دوزنده يا پرنده خياط نام يک پرنده از تيره سسکيان است. مرغ دوزنده بال هاي گرد کوتاه، دم کوتاه، پاهاي قوي و منقار خميده و درازي دارد. دمش را معمولاً مانند اليکايي ايستاده نگه مي دارد. او را معمولاً مي توان در جنگلهاي باز، درختچه زارها و باغ هاي آفت زده پيدا کرد. این پرنده با اینکه خیلی کوچک است چهار اسم دارد : 1 – مرغ خیاط ، 2 – مرغ دوزنده ، 3- پرنده خیاط و 4 – پرنده دوزنده . البته بدلیل آنکه چهار اسم دارد ، معمولا چهار تخم می گذارد تا صاحب چهار جوجه خیاط شود.
این پرنده نوکی به نازکی و تیزی سوزن دارد و از آن برای دوختن استفاده می کند. برگها را می دوزد تا آشیانه ای شود برای زیستن ، تخم گذاری و پرورش جوجه هایش. اندازه اش از گنجشک کوچکتر است ولی استعداد و فعالیت روزانه اش بیشتر.
از رده سبد نشینان ، راسته گنجشک سانان ، طبقه سرده و شاخه طنابداران است.
این پرنده یک جا بند نمی شود. همیشه در جستجوست. خدا او را خیاط و جستجوگر آقریده است. اگر حوصله داشته باشید به جای هائی که او سر زده می رویم.
پرنده خیاط جوجه هایش را از بزرگی منظومه شمسی بیشتر دوست دارد. البته بدلیل کوچکی ، نمی تواند سراسر منظومه شمسی را به پرواز در آید. همیشه میان لانه که با برگها دوخته است نشسته و به جوجه های به دنیا آمده نگاه می کند.
او به خیاطی فراوان علاقه درد . ترجیح می دهد که بجای پریدن بیهوده در آسمان ، میان لانه بنشیند و کاری کند. نه می تواند نقاشی کند نه خطاطی و خدا فقط به او دوزندگی را یاد داده است.
او که به خیاطی علاقه بسیار داشت بفکرش رسید که برود به دکان خیاطی. می رفت و گوشه ای می نشست و کار خیاط را زیر نظر می کرفت ، تا فوت و فن این کار را کامل یاد بگیرد. خوشبختانه هنوز چرخ خیاطی اختراع نشده بود ، و با نخ و سوزن دوزندگی می کردند. او می توانست از مزارع پنبه ، پنبه تهیه کرده و آنرا با پنجه هایش بریسد ، تا نخ درست شود. سوزن هم لازم نداشت چون با نوک بلند و باریک خود از این وسیله بی نیاز بود.
ببینیم پرنده خياط دیگر چه کارهائی می کند.
زمانی گذشت و پرنده خیاط پس از یادگیری خواندن و نوشتن ، روزی میان شاخه های درختی کتابی پیدا کرد . روی کتاب نوشته بود ” بوف کور ” و نویسنده اش صادق هدایت بود. او که خواندن بلد بود ومی دانست بوف یک نوع پرنده است ازآن خوشش آمد. دنبال بقیه کتابهای این نویسنده رفت. سگ ولگرد را پیدا کرد. چون از سگ ها می ترسید، از این کتاب خوشش نیامد و آنرا نخواند. سومین کتابی که از صادق هدایت پیدا کرد ” حاجی آقا ” بود که پس از مطالعه اش ، تصمیم گرفت به مکه رود و حاجی شود. سوار باربند اتوبوسی که عازم مکه بود شد و به آنجا رفت. هفت بار دور خانه خدا پرید و حاجی شد. پس از آن پرنده ها به جوجه هایش حاجی زاده می گفتند.
پرنده خیاط پس از خواندن چند داستان به سراغ کتابهای دیگر از جمله شعر رفت. پس از خواندن دیوان های حافظ و سعدی کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری را هم بطور کامل خواند. البته هدفی که از مطالعه این کتاب داشت دانستن منطق رفتار برندگان بود. از جمله اینکه چرا هدهد با بیست و نه مرغ بدیدن سیمرغ رفت. یعنی آنان بدیدن خودشان رفتند که سی مرغ بودند.دانستن اینکه چرا همیشه دارکوب به درختان نوک می زند و آنها را سوراخ می کند. چرا لک لک ها برای زن و شوهران منتظر فرزند نوزاد می برد. چرا پلیکان هنرپیشه فیلم ” پ مثل پلیکان ” شد. چرا شاهین و کرکس شکارچی شدند.
چرا طاووس ندانسته پرهای زیبای دمش را بالا گرفت و پاهای زشتش در معرض دید تماشاچیان قرار گرفت. چگونه خروس مسبب ضرب المثل ” قسم حضرت عباس و دم خروس شد.و ده ها چرای دیگر.
پس از مطالعات فراوان و بالا رفتن معلوماتش ، در کنکور دانشگاه اسم نویسی کرد و به خاطر علاقه اش به لانه سازی ، برای بهتر ساختن لانه به دانشکده معماری رفت.
یکبار در هنگام نوشتن یک مقاله راجع به ” خیاطی ” آنرا ” خطاطی ” نوشت. این اشتباه سبب شد که بفکر خطاطی بیفتد. در کتاب فرهنگ هنر جستجو کرد و میرعماد خطاط بزرگ را پیدا کرد. به خانه اش رفت و پس از معرفی خود و ارائه سوابق تحصیلی شاگردش شد و در زمانی کوتاه خط نستعلیق را کامل یاد گرفت و تمام اشعار شاعران درباره پرندگان را به زیبائی خطاطی کرد.
در مطالعه کتاب فرهنگ هنر به فصل نقاشی رسید و به سبک کوبیسم پیکاسو برخورد و مورد توجهش قرار کرفت. بدلیل آنکه رفتن به اسپانیا و ملاقات با این نقاش بزرک خیلی زمان می برد ، به چند آموزشگاه نقاشی مراجعه و در یکی از آنها مشغول یادگیری نقاشی در سبکهای مختلف از جمله کوبیسم شد. پس از یادگیری این هنر ، نقاشی انواع پرندگان بویژه پرنده خیاط را به سبک کوبیسم شروع کرد. آثار زیبائی آفرید که به یاری دوستان نقاش ، چند نمایشگاه تشکیل داد و شهره آفاق شد.
پرنده خیاط مدتی هم ، در رادیو و تلویزیون مجری مسابقه بیست سئوالی بود. یکبار از شرکت کننده پرسید ، اگر وسط سر شخصی طاس دو تار مو بکارند و نوک مو ها فر باشد، شخص طاس چگونه می شود ؟ شرکت کننده نتوانست جواب را پیدا کند. او جواب را چنین گفت. دو موی کنار هم که بالایشان فر باشد دو “و” می شوند و چون وسط طاس قرارگیرند می شود “طاووس” .
پرنده خیاط چون انگلیسی می دانست و خوانده بود که واژه خیاط در انگلیسی ” تایلور” است و خودش هم بنا بر این تایلور بود ، بیاد الیزابت تایلور افتاد. تمام فیلمهائی را که او در آنها بازی کرده بود جمع آوری و ویدئو کلوبی راه اندازی کرد. انواع پرندگان برای تماشا و لذت بردن از فیلم به کلوبش می آمدند و از دیدن فیلم هایش ، به معلوماتشان در باره انسانها اضافه می شد.
در یک زمستان سرد که پیش بینی می کرد جوجه هایش از تخم بیرون می آیند ، یکی از تابلوهای نقاشی هایش را با پاهایش گرفت و به خانه زنی که بافتنی می بافت رفت. یک کلاف از کامواهایش را برداشت و در عوض آن ، تابلو نقاشی را برای صاحب کاموا گذاشت. به لانه اش رفت و چند ژاکت برای جوجه هایش دوخت. جوجه ها که متولد شدند ژاکت ها را به تن آنها کرد و در طول سرما ، ژاکت آنها را گرم نگه می داشت.
برای طولانی نشدن داستان کوتاه به بیان یکی دیگر از فعالیتهای درخشان پرنده خیاط بسنده می کنم.
پرنده خیاط یک کارگاه خیاطی دایر کرد. روی چهار دیوار اطراف کارگاه ، چند تابلو از عکس های طاووس زیبا آویزان کرد.چند قناری و بلبل را هم استخدام کرد تا همیشه در حال چهچهه زدن و آوازخوانی باشند. پرنده های ماده مشتری پر و پا قرص کارگاه شدند. از آنها می خواست که نوار های رنگارنگی تهیه و برای او بیاورند ، تا مناسب اندام آنها دامن های زیبائی برایشان بدوزد. او می دوخت و آنها می پوشیدند و جلوه های بی نظیری در شهرها و باغ ها بوجود آمد.
جواد شریفیان
27 فروردین 1400