خاطره / اتفاق
تو چند خاطره اي ؟
من
چند اتفاق ؟
…
تو چقدر اتفاقی ؟
من چند خاطره ؟
***
فواره عشق را
در رسيدن به ارتفاع و سرنگون شدن
تجربه مي كند
جويباره
در امتداد افق خزيدن را تا فنا شدن و رسيدن به عشق
جويباره اي يا فواره …
فرقي نمي كند
دنبال عشق باش
***
اي كاش آب بودم ( * )
فواره اي
جويباري
يا به گونه ي اشكي كنار چشمي
…
به روزگاري كه هميشه خدا
بر زبانمان جاريست
هر چه هست و نيست
به گفتار اوست
خدا قوت
خدايا به اميد تو
به خدا قسم
خدا شاهد است
خداحافظ
خدانگهدار
در پناه خدا
اما به پندار در ميانه نيست
***
خدا براي كمك
يا برآوردن آرزو
يا نجات از نجا…ت
نيست
ترازوي عدل هم به دستش نيست
بزرگتر از آن است
كه با آرزوهاي حقير بخوانيش
و صدايش زني
تا چوب طلائي جادوئي را
به دستت دهد
يا چراغ جادو را
برای بر آوردن نیازهای حقیرت
…..
من كجاي خاطره ام؟
تو چند اتفاقي؟
***
نه عشق اتفاق
نه خدا
اتفاق
…..
اتفاق خاطره مي شود
مثل آمدن مانلي
مثل تولد نازنين
مثل اينكه احساس مي كنم ….
( * ) مطلع شعری بسیار زیبا از شاملو