گل صحرائي
شب را صدا بزن
هزار پرده دارد شب
چرا نمي گذاري
نگاهت را
مثل شب ورق بزنم
چرا نمي گذاري
حس كنم
هنوز آسمان به رنگ نگاهت آبي ست
***
شب
پشت نگاه تو مهتابي ست
بر كهكشان صدايت
ضجه ام شهابي ست
دوست داشتنت
مرا
چرا
دشمن شده
ترانه اي كه بي من سروده شده
چرا هميشه شده
چرا چنين با من شده
گل صحرائي
زير نگاهت
چمن شده
گل صحرائي
حجب نگاه تو را
خواستن شده
دوست داشتنت را
به سنگي آهن شده
دلم
زنجيري گريختن شده
***
بگو
به كجا
بياويزم
نجوايت را
هيچ كسي
رقص نقش قالي را
مانند من
با دوست داشتن تو
موازي نمي كند
چرا كسي با من
همنوازي نمي كند
ارديبهشت 71