جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

سرخوردن سندباد روی شیشه

نوشته شده توسط به تاریخ مارس 31, 2021

سند باد قصه هاي هزار و يك شب

بند از پا

رها كرده

درست مثل پروانه اي

خيابان پريدن دارد

***

چقدر براي گم شدن

توان رفتن هست

تا به نقطه آخر

براي شروع ديگر

گريزی شاید باشد از شن و باد و افسانه

به سرزميني  دیگر

***

خس خس سينه نمي گذارد

آرام تر بخوابم

تا بگويم

به نوشتن شعری دلخوشم

به شنيدن صدائي معتادم

و دفتر خاطره ها را

پيش از اينكه باز كنم

پاره مي كنم

***

دفتر خاطراتت را باز كن

نام مرا اگر ديدي

خط بزن

سند باد قصه هاي هزار و يك شب

در تدارك آخرين شب است

***

مصرع غمگيني از فروغ را هنوز به دوش مي كشم

ترجيع بندي هميشگي است

« و اين جهان به لانه ماران مانند است»

«همچنانكه ترا مي بوسند»

«در ذهن خود طناب دار تو را مي بافند»

***

كاشي گلدان را

آب مي دهم

تا كاشي كنار پنجره

مرا آب

***

به دنبال گلي هستم و  قالب شعري

که مصرع آخرش را

عشق آب مي دهد

و بيت اولش

كاشي كوچكي

که ترك برداشته

اول اسفند ۸۶

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *