آواز قنار يها
از سفر كردن از شهر قناري ها
در بيمم
من كه نبضم از بر هم زدن بال قناري هاست
هر قناري آزاد است
ما به آزادي آنها مديونيم
هر قناري مي خواند آواز
كه گمان مي رود اين آواز
از حنجرة ماست كه برمي خيزد
ما به آواز قناري ها
معتاديم
***
تا كي اين انديشه در سر
پرورانم
كه چرا ساقه ي هر برگ به رگبرگ
منتهي مي گردد
كه چرا
بايد
رفت
مرداد 48