سر کوه بلند … ***
– برای همسرم به بهانه سالگرد تولدش. که دوبیتی و شعر کلاسیک را ، بر شعر نو ترجیح می دهد –
سر کوه بُلن نی می زنم من ( * )…
که اسب خسته را پی می زنم من
هنوز از آذرم مانده دو دانگی
که لب بر ساغر دی می زنم من
***
سر کوه بلند آب است و آتش
دلی خوشحال و احساسی پر از خش
به ابر آوبختم در سایه باد
به باد آوبختم چون سایه دلکش
***
سر کوه بلند آمد سواری
به دستش ساقه ای و خشکباری
نه خشکی ماند در دستش نه سافه
که اسبش تشنه شد در جویباری
***
سر کوه بلند آمد سواری
به دستش لاله در دل لاله زاری
امید و صبح را همراه خود داشت
به امیدی مگر امیدواری
***
سر کوه بلند از درد سیرم
جوانم گر چه از اندوه پیرم (*)
برای انتقام از ظلم دنیا
نمی خواهم به آسانی بمیرم
***
سر کوه بلند افتاده ام من
کمی پیچیده اما ساده ام من
طناب دار را بردار از او
به من بگذار که … آماده ام من
***
سر کوه بلند افتاده ام من
غریب و دردمند افتاده ام من
تنم زخمی دلم پرسوز اما
دلی را دلپسند افتاده ام من
***
سر کوه بلند این ناله از چیست
نمی دانی خدا هم هست و هم نبست
به گاه مهر همراهت خدا هست
بگاه کینه ، شیطان ، پس خدا کبست ؟
***
(( سر کوه بلند افتاد مهتاب
به ابر کوچکی دل داد مهناب
ولی خورشید وقتی سر برآورد
پرید و مرد و رفت از یاد مهتاب ))
***
سر کوه بلند اشکی و آهی
نه مهتابی ، نه خورشیدی، نه ماهی
نه « نسرینی » میان باغ خندان
نه در آوار دیواری « پناهی »
***
سر کوه بلند افتاده برفی
از انکه گفته ام جا مانده حرفی
زمین از فقر لبریز است برخیز
صبویی آب ، یا دستی به ظرفی
***
سر کوه بلند این قصه باقی است
حدیث مبهمی در چار طاقی است
ببار ای ابر تا دشمن نبارد
شب تاریک را محمل اجاقی است
14-8-91
( * ) به گویش نهاوندی ، و شاید در دیگر شهرها نیز ، واژه بلند « بلند» کوتاه تر شده و « بُلَن » گفته می شود . دوبیتی اول و یک مصرع دیگر ، سروده 20 سال پیش، ولی بقیه سروده جدید هستند.
*** ) با الهام از چند دوبیتی بی نظیر از اخوان ثالث که در ترانه های خانم سیما بینا هم هست.