جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

غزل

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 31, 2016

هر شب که می گذرد
پردۀ ناشناخته ای دیگر را
بر آسمانِ تاریکِ روز
می آویزیم

***

غزالواره ای آرام
در کُنامِ دردهای ناسروده
بر خواب می گذرد
چون داس های خمیده
که داستانِ تنهاییِ خود را
با جلاد

***

….

باران به گوشۀ ابری خزید
سار به سایۀ درختی نشست
تنۀ گردویِ پیر هم
میزبانِ شخمی دیگر شد

1- 12- 91

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *