جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

سوسمار

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 6, 2021

یک روز ماری خیلی اینطرف و آنطرف پرسه می زد. به هرگوشه از زیرزمین سرمی کشید. خودش نمی دانست دنبال چیست. مرا هم بدنبال خودش می برد. من می دانم برای چه بود. او می خواست من سوژه داستان کوتاهی در باره اش پیدا کنم. آنقدر حرکت کرد که شب خیلی خسته شد. خوابش گرفت و شام نخورده زود خوابید. من هم خوابم گرفت. قبل از خوابیدن بفکر سوژه داستانم افتادم. در باره اختاپوس اخیرا” داستان کوتاهی نوشته ام. حالا از پشه ، مگس ، عقرب و مار اگر بگذریم به سوسمار می رسیم. معمولا برای نشان دادنش به انسانها او را در باغ وحش در محل هائی که با توری مخصور شده قرار می دهند تا بقیه بخصوص بچه ها بدیدنش بیایند. من از نزدیک او را ندیده بودم فقط عکسش را میان کتاب نشانم داده اند. همه کتابها را خوانده ام که بدانم از کجا آمده است یا چگونه شکل گرفته است. خواسته ام بدانم زمان و مکان بوجود آمدنش کی و کجا بوده است. اخیرا”  به نتیجه قابل ملاحظه ای رسیده ام.

به آغاز مطلب برگردیم. صبح زود بیدار شدم. مار هم زود بیدار شد. چون شام نخورده بود گرسنگی او را از خواب بیدار کرد. صبحانه نداشت. در همان زیر زمینی که زندگی می کرد بدنبال غذا گشت. هرچه جستجو کرد، چیزی برای خوردن نیافت. در یک لحظه سوسک بخت برگشته ای از مقابل چشمش عبور کرد. مار گرسنه دنبالش کرد. سوسک کوچک با آن پاهای ضعیفش می پرید و جلو می رفت. گمان می کرد در مسابقات المپیک شرکت کرده است. بیچاره نمی دانست که بجای تماشاچیان بسیار، فقط یک مار گرسنه دارد او را می بیند. مسابقه پایان یافت. سوسک به دیوار رسید و اندکی توقف کرد. مار هم که بالای سرش بود بخاطر گرسنگی تکانی بخود داد. سوسک را گرفت و بلعید. حرف “ک” سوسک بزرگ بود و معده مار را اذیت می کرد. آن را چون هضم نمی شد از معده اش بیرون کرد. حالا در شکم مار فقط “سوس” باقیمانده بود. هضم شد و با بدن مار ترکیب شد تا بشود “سوسمار”. چون معده مار “ک” سوسک را هضم نکرده بود،  بعلت وجود “ک” یک زگیل کنار بدنش ظاهر شد، سپس تبدیل به یک پا شد. چون می دانست همه حیوانات چهار دست و پا دارند، بفکر افتاد حیوانات کوچکی را که در اسمشان حرف “ک” باشد پیدا کند و بخورد تا چهارپا شود. توانست با جستجوی بسیار سه کرم کوچک پیدا کند و آنها را ببلعد و چهارپا شود. اگر هزار کرم پیدا می کرد و می خورد “هزارپا” می شد.

***

حالا کمی از زبان سوسک در بدن سوسمار بشنویم:

حالا که من از قالب سوسکی بیرون آمده ام و با مار شده ام “سوسمار”، بنا بر این آنقدر بزرگ هستم بتوانم هر کجا که دلم می خواهد بروم. از جمله به خیابان بروم. اگر فردا دیدید یک سوسمار کنار خیابان ایستاده و دستش را بالا گرفته است، حتما” سوارش کنید. بدانید همان سوسماری است که دیشب او را شناختید و فهمیدید چگونه شکل گرفته و یک عدد به تعداد جانداران دنیا اضافه شده است. مرا سوار کنید. در صندلی عقب راحتم. نگران نشوید که چرا بقیه راننده ها از خودشان می پرسند، این راننده چرا یک موجود عجیب را سوار کرده است؟ و از شما بدشان می آید. اینطور نیست. آنها هم آرزو می کنند که ای کاش روزی این موجود عجیب را کنار خیابان و منتظر ببینند و موفق می شوند سوارش کنند تا به بقیه فخر بفروشند که موجود با ارزشی سوار خودروشان شده است. بنا بر این سوسمار موجود بسیار با ارزشی است.

سوسمار هم مثل حیوانات دیگر چهار دست و پا دارد که واژه “دست” را سانسور کرده اند و به آنها می گویند ” چهارپا” . اگر در فرهنگ لغت “مار” و “پا” هم معنی بودند و “شش” و “سوس” باید بجای “سوس مار” می گفتیم ” شش پا”. البته به علت شرایط بد اقتصادی، دو “پا” را به پرندگان فروخته و شده چهار پا مثل گاو ، گوسفند ، اسب و سگ.

من تا کنون ندیده ام که گاوی سوسماری را بغل کرده باشد. یا همراه گوسفند و بز،  سوسمار هم علف می خورد. علف بجای اینکه سبز باشد و با سبزیش چشم تماشاگرانش را نوازش کند. شده خوراکی برای گاو ، گوسفند و بزغاله. راستی چرا به بچه بز می گویند بزغاله ولی به بچه گاو نمی گویند گاوغاله و می گویند گوساله؟ بهتر نبود به توله سگ می گفتند سگ غاله ،  به غنچه هم می گفتند گل غاله ، به بچه سوسمار هم سوسمارغاله نام می نهادند. اینها شاید از عجایب خلق کردن کلمات باشد .

 تا کنون وقتی با سرعت در اتوبان همت رانندگی می کنید، آیا به چپ و راست خود نگاه کرده اید و دیده اید سوسماری را پشت یک وانت بار آبی رنگ  سوار کرده اند؟ می دانید چرا سوار وانت بار شده است ؟ او دارد به سیاحت شهر می رود تا بتواند اقوامش را پیدا کند. از  تمساح و کروکودیل گرفته تا مارمولک و بزمجه . تا کنون اندیشیده اید که ممکن است شما از نسل سوسمار باشید و عمو ، عمه ، دائی و خاله شما قبلا سوسمار بوده اند.

سوسمار دست از سرم بر نمی دارد. لطفا” کمی دست از سرم بردار زیرا دارم تلویزیون می بینم. تلویزیون فیلمی درباره اژدها پخش می کند. آهای سوسمار مزاحم آیا هرگز فکر کرده ای که نوادگانت تغییر شکل بدهند و اژدها بشوند. آخر به شما شباهت دارد، فقط  خیلی ابهت و قدرتش از شما بیشتر است. سئوال کوچکی هم از جناب سوسمار دارم. آیا وقتی می خوابید مثل اختاپوس خواب می بینید؟ خوابتان مثل رویا خوب است یا مثل کابوس آزار دهنده؟ خواب غذا می بینید یا اقوام دور و نزدیک؟ یاد اختاپوس افتادم و در خبری خواندم که چند مغز دارد و سه قلب . سوسمار گرامی اعضای نهان شما چه تعدادی هستند؟ کلیه شما حتما” دوتا است ولی تعداد قلب و مغز و جگر شما چندتا است.

بسیاری از مردم و موجودات عادتهای عجیبی دارند. وقتی باید بخندند نمی خندند و وقتی هم که نباید بخندند می خندند. البته سوسمارنمی تواند بخندد یا نخندد چون در لغت نامه  سوسماری کلمه ” خنده ” را نچسبانده اند. پس یادتان باشد از خندیدن یا نخندیدن سوسمارها دلگیر نشوید. گاهی افراد دلگیر می شوند و مثل ناخن گیر و کفگیر به همه چیز گیر می دهند. یادشان می رود که گیره لباس را روی طناب جا گذاشته اند و بدلیل نداشتن گیره به همه چیز گیر دهند. البته چند نوع طناب داریم . بهترینش برای آویزان کردن به سقف است و خود را از گردن به آن آویختن. نوع دیگری هم هست برای طناب بازی یا بستن دست و پای مالک خانه ای برای دزدیدن اثاثیه منزلش. البته از شما می خواهم دست وپای مرا با طناب نبندید تا بتوانم بروم به سراغ سوسمار قصه ام و ماجراهای دیگری از او بگویم.

چرا سوسمارها تلویزیون ندارند تا بتوانند بستگانشان را در آن ببینند. تلویزیون ما کروکودیل، تمساح و مارمولک حتی بزمجه را نشان می دهد. اگر سوسمارعزیز ما تلویزیون داشت، شبها روی مبل و مقابلش می نشست و در حالی که انگشت شصت پنجه پایش را می مالید، به چهل روزی که از تولدش گذشته فکر می کرد و در رویا به فکر اولین جشن سالگرد تولدش می افتاد و کیکی که باید سفارش دهد و یک شمع روی آن بگذارد. البته نمی دانم مار خواب می بیند و سوسمار هم که از او بوجود آمده خواب می بیند؟

جامعه جهانی دانشمندان اخیرا مطالعاتی کرده اند درباره سرسام گرفتن سوسمار. این حیوانات هیچوقت سرما نمی خورند زیرا غذاهای مطبوع تری مثل سوسک و کرم در اختیار دارند. مزاج آنها هم سرد است و نیاز به خوردن سرما ندارند.

فعلا ما تصمیم گرفته ایم مرتب به سوسمار سر بزنیم. سر زدن به معنی تراشیدن سر یا زدن به سر نیست. شاید کسانی هم که بانک می زنند می خواسته اند به بانک سر بزنند و “سر” در میان خیابان از دستشان افتاده و بعد روزنامه ها برای پلیسی کردن قضیه نوشته اند ” به بانک زده اند” . این بند از داستان را هم از زبان یک سوسمار بشنویم :

خدا کند هیچ وقت سر راه آدم ها قرار نگیریم. زیرا دستگاه پمپ باد چرخ دوچرخه را به پشت ما فرو می کنند و با باد کردن ما تبدیل به تمساح می شویم. گاهی هم تبدیل به کروکودیل . مخترعین آنها هم ممکن است دستگاه ریز کننده ای اختراع کنند و ما را داخل آن قرار دهند تا بقدری کوچک شویم که مارمولک گردیم. از مخترعین بدکار انسانها سخن به میان آمد و بهتر است سه مورد از مکتشفین خلافکار آنها هم گفته باشم. اولی مکتشف آمریکا بنام کریسف کلمب است تا آمریکای جهان خوار بوجود آید و دیگری نیوتون مکتشف نیروی جاذبه است . تا قبل از کشف نیروی جاذبه اجسام به زمین نمی افتادند که یا آسیب ببینند یا مفقود شوند. سوم گروه مکتشفین انواع میکروب هستند. تا قبل از کشف میکروب بدلیل نبودنش کسی بیمار نمی شد. پس عامل بیماری و مرگ میلیونها انسان، مکتشفین انواع میکروب هستند. ذکر مصیبت های فراوانی که این گروه مکتشف برای انسان بوجود آورده اند ما را از بحث خودمان دور کرد. می گفتم ممکن است انسان ما را به تمساح یا مارمولک تبدیل کند.  این خیلی ناراحت کننده است، زیرا دوست داریم همیشه سوسمار باقی بمانیم و هنگامی هم که به بهشت رفتیم، سوسک و مارهای بهشتی را ملاقات کرده و با آنها که اولین نیاکان ما هستند، احوال پرسی نموده و با آنها روبوسی کنیم.  

مطالبی را که از زبان یک سوسمار نقل شد خواندید، حالا برویم سراغ داستانی دیگر. بدانید که همین سوسمار قصه ما بسیار باهوش بود و در کنکور ورودی دانشگاه شرکت کرد و قبول شد. بدلیل علاقه به شعر و داستان نویسی، دانشکده ادبیات را انتخاب کرد. طبع شعرش گل کرد. این شما و این هم یکی از اشعار زیبایش :  

من سوسک هستم و مار

مانند سوسک می دوم

مانند مار دم تکان می دهم

سوسن و مارون خالق سوسمار آسمان و زمین هستند

بجای خورشید که همان SUN است ” سوس” بگذارید

که روز را روشن کند

بجای ماه “مار”

برای روشنی بخشیدن به شب

سوسمار که روز و شب را روشن می کند

با او به میهمانی سال نو بروید

بهتر است امسال را سال “سوسمار” بنامید

نه سال “گاو”

این سوسمار در زمینه ادبیات هم فعالیت های دیگری داشته است. فرهنگ لغات مختلط فارسی و انگلیسی تالیف کرده است . به یک نمونه از این فرهنگ لغات توجه کنید: پیشوند ” ام ” در فارسی با پیشوند ” to  ” در انگلیسی معادل و برابراست.  زیرا ” ام ” قبل از روز می آید تا کلمه امروز ساخته شود . در انگلیسی to  قبل از day  می آید و کلمه today  درست می شود.  می دانیم که  today یعنی امروز. همینطور ” ام ” قبل از شب می آید تا کلمه امشب ساخته شود . در انگلیسی to  قبل از night  می آید و کلمه tonight  درست می شود.  می دانیم که  tonight یعنی امشب.

جناب سوسمار در زمینه ریاضیات هم فعالیت داشته است، از جمله جدول جمع و جدول تفریق را بوجود آورده که در زیر می توانید ببینید.

این سوسمار دانشمند فرهنگنامه اسم هم ساخته است ، برای جایگزین کردن اسمها. نمونه ای از جایگزینی چنین است : چون بچه بز را بزغاله می خوانند و بچه سگ را سگ توله

” توله ” را به ” غاله ” تغییر داده است. برای چند کلمه دیگر هم کلماتی جایگزین کرده است : انجام بجای توالت فرنگی ، اندک بجای سیفون ، عنبر بجای دستمال توالت یا آفتابه و انبر بجای دوای رفع اسهال و چند مورد دیگر.

این سوسمار آرزو دارد برای افزایش دانسته هایش به همه جای دنیا سفر کند، بجز کشورهای عربی. زیرا در جائی خوانده است که عرب ها سوسمار می خورند.

جماعت کامپیوتر بدست اشخاص عجیبی هستند. همیشه در اینترنت جستجو می کنند و می خواهند بدانند که غذای سوسمار چیست. کسی از آنها نمی پرسد مگر شما پول کوپن غذای سوسمار را می دهید که نمی گذارید با خیال راحت هر گاو یا گوسفند یا انسانی را که در سر راهش بود بخورد تا پوکی استخوان نگیرد. سوسمار از تخم پرنده تا خود پرنده حتی پرنده های پستاد دار گرفته تا مارمولک و انواع کرم ، عنکبوت و مگس همه را می خورد و اشتها کم نمی آورد. در مقابل چیزهائی که خورده از بدن خود سم بیرون می دهد که طبق نظر پژوهشگران ، سم سوسمار برای افراد مبتلا به مرض قند و دیابت مفید می باشد.

سوسمارها بچه به دنیا می آورند. به آنها کرم و سوسک می دهند تا بزرگ شوند و به دانشگاه روند و دکترا بگیرند. به آنها می گویند” دکتر سوسمار “. دکتر سوسمار پزشک وظیفه شناسی است. همه جانوران را معالجه می کند حتی سوسک ها را و نمی تواند تصور کند که اولین پدربزرگش مار بوده و سوسک خورده و به سوسمار مبدل شده است. دکتر سوسمار گاهی با بیمارانش به بازی شطرنج می نشیند. با سوسک هم یکبار شطرنج بازی کرده است و پس از عصبانیت از تقلب سوسک او را از پنجره بیرون انداخته است. نوادگانش وقتی به این حقیقت پی برده اند از عمل پدربزرگ ناراحت شده و گریسته اند. اشک این سوسمارها مثل اشک تمساح معروف و ضرب المثل نشده است.

باید بدانید که سوسمارها استخوانهای محکم و دندانهائی خیلی قوی دارند. برای تحقیق این مطلب باید از کسانی که نصف بدنشان را با دندانهای سوسمار از دست داده اند پرسید که در لحظه وقوع حادثه چه احساسی داشته اند. برخی گمان می کنند که اولین سوسمار از سیاره ای دیگر به زمین آمده است و غذای مورد علاقه اش انسان است که روی زمین زندگی می کند. این ادعا درست نیست و نباید بین انسان و سوسمار فاصله گذاشت. حتی شاید بهتر آن است که با هم زندگی کنند و بچه ای نیمه انسان و نیمه سوسمار متولد شود تا زیست شناسان موضوع جدیدی را برای مطالعه پیدا کنند و نتایج حاصله را همه جا با بوق و کرنا به گوش مردم برسانند.

دیروز سوسماری را دیدم که حلقه ای بر گردنش و زنگوله ای به یکی از پاهایش آویزان بود. دنبال ماری می گشت که پدربزرگش بوده و سوسکی را بدلیل گرسنگی بلعیده بود. با خودش می اندیشید که کروکودیل ، تمساح ، بزمجه و مارمولک از اقوام نزدیکش هستند. تمساح و کروکودیل، زمانی که سوسمارهائی را باد کردند بوجود آمدند. بزمجه و مارمولک هم زمانی که باد دو سوسمار را خالی کردند. البته نمی دانم آفتاب پرست چگونه خلق شده است. سوسمار می اندیشید که آخر شب دارد نزدیک می شود و من هنوز شام خوشمزه ای ندارم که بخورم و سیر شوم. البته سوسک ها خوش مزه می شوند اگر ” ک ” نداشتند . زیرا معده مرا هم مثل معده پدربزگم اذیت می کند.   

البته سوسک داستان ما که خوراک مار شد و نه مور خیلی راضی است. چون شنیده است که مورچه هائی سوسکی را قطعه قطعه کردند و سوسک بیچاره خیلی زجر کشیده است. در صورتی که سوسک داستان ما پس از دویدن و رسیدن به دیوار، روبرو در یک لحظه کوتاه لقمه مار شد و خیلی کم رنج کشید. پس از بلعیدن سوسک توسط ، آیا فرزندانش برای مرگ مادرشان، مراسم سوگواری در آن زیر زمین برگزار کردند ؟ بستگان آن سوسک پس از این واقعه چه حال و روزی داشتند؟ آیا ماری که او را خورده بود به عاقبت این کار ناجوانمردانه اندیشیده بود ؟

شنیده ام سیاره ای در منظومه شمسی است که در آنجا سوسمارها بیلیارد بازی می کنند. آنقدر بازی کرده اند که صاحب سیاره ورشکست شد و در یک مزایده همه سوسمارها را برای فروش گذاشت. کسی وارد معامله نشد. پس از مدتی یک مارمولک کوچک که سالها خواب بستگانش را می دید در مزایده شرکت کرد و چون تنها بود برنده شد. همه سوسمارها را خرید و لقمه چپش کرد.

حالا کمی درباره تعداد پاهای سوسمار بیندیشیم. اگر بجای چهار پا هفت پا داشته باشد بهتر نیست ؟ چند روز دیگر سیزده بدر است پس سیزده شاید از هفت مناسب تر باشد. جمع هفت و سیزده عدد بیست می شود بهترین نمره کلاس است. حاصل ضربشان نود و یک می شود که دو رقم نه و یک دارد که مجموع آنها ده می شود یعنی نمره قبولی. اگر بجای عدد ده بگوئیم ده یعنی روستا. فرصت بدهید تا اگر مجال داشته باشیم به روستای سوسمارها قدم بگذاریم و ببینیم آیا سیگار یا پیپ می کشند. تصور کنید یکروز پشت پنجره خانه ایستاده اید و می بینید سوسماری با کراواتی بر گردنش روی دو پایش ایستاده و پیپی در دهانش است.

رنگین کمان را هم که می دانید هفت رنگ دارد. آیا سوسماری را دیده اید که هر لحظه برنگی در می آید؟ اگر چنین باشد بهترین نام برای سوسمار ” هفت رنگ ” است. 

دیگر از دست سوسمار کلافه شده ام. شاید بروم بنائی استخدام کنم تا پنجره خانه ام را از هیکل سوسمار بزرگتر کند ، تا چهار دست و پایش را بگیرم و از خانه بیرون اندازم. زیرا گمان می کنم تا آغاز قرن شانزدهم هجری شمسی، دست از سرم برنمی دارد. البته شانس دیگری هم دارم. برق شبکه سراسری مثل بیشتر وقت ها قطع و مونیتور کامپیوتر خاموش شود تا دیگر او را با آن چشمهای  ترسناک که همیشه سراپای مرا نگاه می کند نبینم.

در خاتمه این را هم بگویم که سوسمار را مثل زیست شناسان نمی شناسم و نمی دانم معده دارد و از آن باد معده خارج می شود که بعد از اینهمه حرف و حدیث که درباره اش گفتم ، او باد معده تحویلم دهد.

7/1/1400

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *