جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

چه باغ قشنگی

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

آينه را روبرويم گذاشتم

تا به صيقل آينه

ترا بصورت گلهاي زرد و سرخ و آبي و نيلوفری

……………

چه باغ قشنگي است

***

آينه اي از تو ساختم

تو خواب مرا مي ديدی

و باز

من تر در بيداری

آينه از دستم افتاد

***

آينه از دستم افتاد

هزار پاره شد

در صيقل هزار پاره اش باز تو بودي بصورت گلهاي زرد و سرخ و آبي و نيلوفری

تکه اي از آينه را كه از زمين برمي داشتم با خودم زمزمه مي كردم :

چه باغ قشنگی ست

***

آينه از دستم

افتاده بود

گمان مي كردم كه از عشق دور مي شوم

صدائی شنيدم

از جنس عشق

صداي تو بود شايد كه مي گفتي :

«دستت را به من بده

و بر كلامم

هيچ معماپي

افزون مكن»

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *