جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

چقدر پنجره دارد اين اطاق

نوشته شده توسط به تاریخ آوریل 1, 2021

( قسمت هفتم شعر بلند  «با خودم هستم»  )

براي خودم اطاقي مي سازم

با هزار پنجره

و هر صبح با اميدی دوباره  روبروي يكی از پنجره ها مي نشينم

در انتظار آمدن باران

تا هزار سال

……..

و در هزاره ي بعدي

روبروي پنجره ي بعدي

***

دلم كه مي گيرد از نيامدن باران

چشمانم باراني مي شوند

چشمانم که باراني مي شوند

باد مي وزد و پنجره را با خودش مي برد

من هم كنار پنجره ي بعدي مي روم

می نشینم

و منتظر مي مانم

***

كسي  از كنار اطاقم عبور مي كند

كسي كه از كنار اطاقم عبور مي كند

به نجوا مي گويد

چقدر پنجره دارد اين اطاق

آه ه ه

چقدر چشمش شور است

هوا به ناگهان طوفاني مي شود

طوفان تمام  اطاق را با تمام پنجره هايش با خودش مي برد

و من

مجبور مي شوم

دوباره براي خودم اطاقي بسازم

با هزار پنجره

و هر صبح با اميدی دوباره  روبروي يكی از پنجره ها  مي نشينم

در انتظار آمدن باران

تا هزار سال

…….

…….

و پايان يافتن این داستان بی پایان

………..

با تو نیستم

با خودم هستم

پانویس : شعر باخودم هستم آذر ۷۹ سروده شده است . 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *