خورشيد
چشمه خشكيده را
به نظر بازي نشسته خورشيد
و خورشيد
تيله فرداي تست
اگر بتواني
***
رامشگران امروز
خاموشان ديروزند
به ديروزت
نقبي بزن
به كودكيت گريزي
اگر بتواني
***
جلادان امروز
كودكان ديروزند
به خوش باوري نشسته
از بند كودكي گسسته
از كودكيت اگر بجا مانده چيزي
چيزي بگو
اگر بتواني
***
خاموشان امروز
رامشگران ديروزند
به تا ر اين شب
زخمه اي بزن
اگر بتواني
***
سياره هاي سرد اين منظومه
ستاره هاي فروزان ديشبند
خورشيد را
به نظر زدن بنشين
اگر
بتواني
***
پنجره را
اگر مي شود به دستي بگشا
كه شبان امروز
سپيده دمان ديروزند
دل چركين از غرابت خورشيد
و خورشيد
تيله فرداي تست
اگر بتوانی
فروردين ۷۲
پا نويس : ۱۳ سال پيش با خانواده به شهر بازی رفته بوديم . مردی فرزند سه ساله اش را کول کرده بود. اين کودک در زيبائی تجسم يک فرشته بود . طوری که بی اختيار دوست داشتی گل بوسه ای بر گونه اش بکاری . تخيلم مرا به ۲۵ سال بعد پرد . آيا در سال ۱۳۹۷ اين کودک زيبا و پاک تبديل به انسانی مفيد برای جامعه شده يا به يک معتاد يا جانی مبدل شده است و حاصل آن تخيل اين شعر شد . بهمين دليل هميشه توصييه می کنم که بايد بخشی از صفات کودکی مان را حفظ کنيم چرا که تضمين کننده معصوميت و پاکی روان ما خواهد بود . نمی دانم خاطرتان می آيد گروه کرکسها که چند سال پيش اعدام شدند و يکی از آنها فوق العاده چهره ی زيبائی داشت . ياد داشتی نوشتم « کبوتر بچه ای که کرکس شد » که نيمه کاره ماند و جائی درج نشد…….