هندسه ی پنجم آذرماه
توازن گردش آسمان و زمین بهم می خورد
وقتی که قطر دایره ی اشکت
از طول خنده ات
بزرگتر می شود
***
مربع عشق
مثلث نفرت را
محاط می کند
دایره ی لبخندت
احساس می کنم بر مربع عشق محیط شده
***
پنجم آذرماه است
دیروز و فردا را رها کن
امروز رابرای همیشه
به ریسمان خاطره بسپار
***
شعرم گم شد
میان شعرهای گمشده سرگردان بودم
حضور آبی ات
راه را نشانم داد
***
زندگی گاهی بی معناست
زیستن معمائی دیگر
درس هندسه آواز دلنشین رهگذری بود
که به سالیان و به سالیان و به سالیان
و دیگر نیست
***
انگار کن که از ابرها بالاتری
از بالا نگاه کن
رنجهایت کوچک می شوند
انگار کن که دانه ی شنی هستی
از پایین به شادیهایت نگاه کن
چقدر بزرگند!!!
***
نگو نمی دانم
نیست
نمی شود
نمی توانم
بال توانستن را به دوش بنه
و همیشه یادت باشد
خدا از نبودن شروع کرد
و توانست
و گیتی را آفرید
و ترا
و شعر مرا گم کرد تا شعری بلند تر بنویسم
***
نگو نمی دانم و نمی توانم
خدا نیستی
اما اگر بخواهی
دنیای زیبایی را….
نون نفی را
وقتی که بار منفی دارد
فراموش کن
***
دو خط موازی
همیشه موازی نیستند
اگر او بخواهد به هم می رسند
و بیاد داشته باش
که عشق درس اول هندسه است
حتی اگر مثلث را
دوست نداشته باشی
….
مثلث سه ضلع دارد
مربع چهار ضلع
ستاره پنج ضلع متقاطع
امروز هم که پنجم آذرماه است
***
شعاع دایره ی لبخندت را بزرگ کن
شعاع قطره ی اشکت را
بسوی صفر میل بده
و زاویه ی نگاهت را بسوی خدا
360 درجه
انگار
نه با تو هستم
نه با خودم
با فرشته ای هستم
که خوابهایم را هرشب
طلایی می کند
و باز یادمان باشد
مثلث سه ضلع دارد
مربع چهار و ستاره پنج
دایره ضلع ندارد
ولی همیشه خندان است
5/9/1386