دقایقی با خدا
بیداری را
در خواب تجربه کن
خواب را در بیداری
خدا را
با ابلیس
***
پوستواره ای شدی
پوسته را رها کن
هسته ی دوست داشتن
فقط خداست
***
خدا به قالب پروانه ای ست
پشت پنجره در پرواز
پنجره را باز کن
گوش شیطان را کر
***
دستت را دراز کن
پنجره را باز
خداست که همیشه
پشت پنجره حضور دارد و لبخند می زند
***
از خدا مترس
خدا که ابلیس نیست که از او می ترسی
به گونه ای باش در بودن و عمل
… که ابلیس از تو بترسد
… که خدا نترسد
***
دستنوشته هایم را
باد می برد
نانوشته هایم را
زمان
از عشق که غفلت می کنم
خدا را شیطان
***
به شیطان کوچک درونت بگو
همیشه با خدا باشد
***
از شیطان مترس
وقتی هنوز و تا همیشه
دست خدا ترا نوازش می کند
***
خدا بزرگتر از آن است
که با گفتن ” خدا بزرگ است “
در مخیله ی کوچک تو بگنجد
خدا را کوچک کن
به هیئت پروانه ای
سپس به پرواز پروانه ی کوچک پشت پنجره خیره شو
تا بزرگی خدا را دریابی
***
آخر شب که خواب می آید
به همراهش
کلام کم می آید
درست مثل دید چشمهامان
پیش از آنکه برای خواب ببندیمشن
باش تا
کلام آخر را
…
خدا با چشمهای بسته ترا می بیند
تو با چشهای باز
چرا فقط شیطان را می بینی ؟
مهر ۸۶