درد می کشم
درد می کشم
برای اینکه فراموش کنم
که هنوز درد می کشم
***
صدایم
هنوز برای کسی آشنا نیست
همسایه
همسایه را نمی شناسد
فقط به پنجره سرک می کشد
***
عاشقانه های دیگران را در روزنامه ها دیدم
پوشه های نامه های رسیده به روزنامه
از نفرت و پوچی پر است
***
صدایم را
هیچکس نمی شنود
درد می کشم
برای اینکه ندانم
هنوز درد می کشم
***
خیابانها را
برای له کردن و له شدن
پنجره ها را
برای باز کردن پنجره ای دیگر به سوی سیاهی
آسمان را
برای بستن آسمان آبی
***
کمی تا هزار خسته ام
دست خودم نیست که :
” درد می کشم
برای اینکه فراموش کنم
که هنوز درد می کشم “
***
پله پله از عید به اسفند می رسیم
عید خاطره ای دور
با غبار تیره ای از رنج
و دل شکستنی همیشگی
***
می دانم هزار باران
پشت پلکهای خسته ام
در انتظار نشسته اند
به خستگی افتاده ام
از اینهمه دو رنگی
و این آسمان رنگارنگ
و مثل شغالی پیر و خسته در شنزاری خشک
درد می کشم
برای اینکه ندانم
هنوز درد می کشم
بهمن ۸۱