سنگفرش تولد
در نظرگاه من
مورچه کوچکترین است
خدا
بزرگترین
*
نه خدا
نه مورچه
خط قرمزی نیافریده اند
خطوط قرمز را
خودخواهان به صفحه کوچک زیستنم
خط کشی می کنند
*
مورچه
جشن تولد ندارند
خدا نیز هم
تولد و مرگ
فاصله کوتاهی است
در گاهواره زیستن
تا قدمی برای عشق برداری
*
اگر عشق
تنفس کوتاهی
میان بودن و نبودن است
بگذار در رگهایم
مثل رودخانه ای جاری جاری شود
*
گهواره
برای آرام کردن کودک است
گاهواره
برای میانسالی
که گاهنامه زندگی را مرور کنی
که سرشار از عشق است
از نفرت هم
*
در نظرگاه من
مورچه کوچکترین است
خدا
بزرگترین
*
از جنگی که دود و درد و دروغ بجا می گذارد
خسته ام
در آرزوی بودن مورچه ای هستم
که بار سنگین کوچکی در پشتش دارد
و جشن تولد ندارد
یا پروانه ای
که صبحدم متولد می شود
شب می میرد
*
بخند
وقتی که می خندی
خنده ات جویبار زلالی می شود
وقتی که گریه می کنی
سیلی می شود
که به زندگیم
سیلی می زند
جواد شریفیان
24 مهر 1391