جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

گلایه

نوشته شده توسط به تاریخ آگوست 3, 2016

به راهی پا گذاشته ام
که دلخواهم نیست

***
به شانه ای امید بسته ام
که تکیه گاهم نیست

***
کوبه ی دروازه ای را می کوبم
که پناهگاهم نیست

***

سیاه چشمان هم
« چشم سفید » شده اند
من اما دیکر حتی
هنوز و برای همبشه
فرصت آهم نبست

***
در چشم انداز هم
هرچه نگاه می کنی

قناری ها را می بینی
که بر قناره ها آویزانند
و دختران ده ساله
به مقنعه های سیاه

زیبا تر ازین تصویرها
در نظرگاهم نبست

***

پرنده ای پشت در
به لحظه مردن افتاده

اگر بمیرد
خدا فراموشش کرده
مرا سرزنش مکن
گناهم نیست

***
به دروازه ای رسیده ام
که جز عبور از آن
گریزگاهم نیست

16- 5 – 1391

 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *