سیاهی هنوزهست
کوشش می کنم
کابوس های دیشب هزارساله را به فراموشی بسپارم
سپیده می دمد
…
اما
سیاهی هنوز هست
***
خیابان صبحگاهی از ازدحام و همهمه سرشار است
دلال ها
دلار را به قیمت ارزانتری
به فروش گذاشته اند
صدای آواز می آید
ولی بازهم
سیاهی هنوز هست
***
کارنامه ی گردش خورشید
بر مدار همیشگی به میانه رسیده
کودکی از مدرسه برمی گردد
با لبخندی خاموش
بر روی لبانش
زیرا
سیاهی هنوز هست
***
شعاع آفتاب عصرگاهی
با حضور درختان
و خانه ها و خیابانها و مردمی که در آمدن و رفتن هستند
تابلوئی زیبا
روبرویم قرار داده
برای فریب دادنم -شاید-
برای اینکه
سیاهی هنوز هست
***
در آستانه غروب
خورشید
لباس نارنجی رنگش را پوشیده
من
لباسی تیره به تن دارم
اما
سیاهی هنوز هست
***
شب شده است
کنار دکه ای برای خریدن سیگار
می ایستم
نگاهم به تیتر روزنامه ای می افتد :
” خرداد، ماه خبرسازی است ”
آن روی سکه اما
هیچ خبری نیست
زیرا
سیاهی هنوز هست
خرداد 1391