این است زندگی
مثل دانه ی گندمی می شود
که راه می رود
و تو را مثل مورچه…
به دنبال می کشد
اسمش را
تو زندگی بگذار
مثل درختی کهنسال می شوی
که از درون تو را می خورد
مثل موریانه
اسمش را
نو زندگی بگذار
مثل آب
از تابش آفتاب عدالتی دروغین
تبخیر می شوی
و رویای آخرین شب زیستنت
صفحات تاریخ را زینت می بخشد
اسمش را
تو زندگی بگذار
18-6-91