پرواز
* تقدیم به تلاشگر صفحه ادبیات پرواز *
آغوشم
آشیان کبوتری باید باشد
درختی را شاید
که شکوفه ای را میان دانه بپروراند
تا بر آسمان رهایش کند***
چونان کودکی که از تنهایی
ریگی از کفش کهنه بر می دارد
و آسمان و خدا را نشانه می گیرد***
آشیان کبوتری باید باشد
درختی را شاید
که شکوفه ای را میان دانه بپروراند
تا بر آسمان رهایش کند***
چونان کودکی که از تنهایی
ریگی از کفش کهنه بر می دارد
و آسمان و خدا را نشانه می گیرد***
دستم تهی است
سبدی از میوه پر می خواهم
تا میان کودکان خیابانی
قسمت کنم
….
یاریم اگر نمی کنید
ناسزا سزاوارم نیست
***
خاطره هایم از من می گریزند
مثل حروف الفبا
وقتی هنوز کلاس اول بودم
***
هیچ تردیدی نیست
اگر هنوز نباشیم
کودکان فردا
خورشید را و راه خانه خود را پیدا می کنند
و شب از ظلمت بی حاصلش
ناله سر می دهد
***
هنوز اول راهیم
نیمه شب است هنوز
هنوز به میانه ی راه هم نرسیده ایم
میان میدانی مصییت بار
مملو از ماجرای مکالمه ی میان مین و مرگ
مثل میوه ای که هسته را می ترکاند
یا
مرواریدی را که صدف را
مجنونی که لیلی را
منتظر رهایی هستیم
***
مایوس نیستم
می دانم
من و تو و مردم محنت کشیده
ما می شویم
7-7-91