جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

پرواز

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 31, 2016

* تقدیم به تلاشگر صفحه ادبیات پرواز * 

آغوشم
آشیان کبوتری باید باشد
درختی را شاید
که شکوفه ای را میان دانه بپروراند
تا بر آسمان رهایش کند***
چونان کودکی که از تنهایی
ریگی از کفش کهنه بر می دارد
و آسمان و خدا را نشانه می گیرد***

دستم تهی است
سبدی از میوه پر می خواهم
تا میان کودکان خیابانی
قسمت کنم
….
یاریم اگر نمی کنید
ناسزا سزاوارم نیست

***
خاطره هایم از من می گریزند
مثل حروف الفبا
وقتی هنوز کلاس اول بودم

***

هیچ تردیدی نیست
اگر هنوز نباشیم
کودکان فردا
خورشید را و راه خانه خود را پیدا می کنند
و شب از ظلمت بی حاصلش
ناله سر می دهد

***
هنوز اول راهیم
نیمه شب است هنوز
هنوز به میانه ی راه هم نرسیده ایم
میان میدانی مصییت بار
مملو از ماجرای مکالمه ی میان مین و مرگ
مثل میوه ای که هسته را می ترکاند
یا
مرواریدی را که صدف را
مجنونی که لیلی را
منتظر رهایی هستیم

***

مایوس نیستم
می دانم
من و تو و مردم محنت کشیده
ما می شویم
7-7-91

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *