بازی با واژه ها – 3
در الفبای زندگی
نه « دال » دانستن را پیدا کردم
نه « نون » نداستن را …
هرچه که دیدم
کلافی پیچیده در هم بود
***
باران
باروری بود و برخاستن و بیداری
مانند « ب »
واژۀ دوم کلاس اول
***
باران خشک بود
پیش از آنکه آنرا در خودم ببارم
خاکستر شد
***
باد کنک را به سختی
باد می کنی تا « به هوا » بفرستی
و خودت « بی هوا »
« به هوا » می روی
***
خط می زنم
که خط بخورم
خط می خوریم
تا خط بزنیم
جدال ما میان خطوط
***
فواره
از زمین می گریزد
که به پلک زدنی دیگر
به دامن زمین بر گردد
***
گلی یا گلوله ای ست
لبخندی است
یا
بر لب
زهرِ خنده ای
***
مرا آرزویی نمانده است بیش
خدا را نشانم به دامان خویش
***
یادم بماند
تا سکوت کنم
گلهای قالی هم
در هزاره ها سکوت کرده اند
مانند جلوه ای کوچک
زیر پای تان
لگد مال
مثل کاسه خورشید
در ناباورتان
7 /9/91