جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

به پیشوازِ بهار

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 30, 2016

همراهِ خاطراتِ ناگوار
با چشمهایِ پر از انتظار
دغده های بی شمار
آرزوهای بسیار
و شنیدنِ صدای ناله و شیون و سوگواری از پس دیوار
تا به پیشواز بهار

***

هر شب که می گذرد
چشم انتظار روزی بهتر است
و گوش هامان
در انتظار خبری خوش تر
مگر از پس دیوارها

و پندارها

***

دریغا اما
که دستها همه دستِ تنگی برایِ گرفتن شُکرانه ای
تا دوباره بسوش دراز شود

جوانه ها همه هم
آمادۀ شکفتن در یاس
و چشمها اما همچنان
در انتظارِ دیدن بهاری دیگر
نه به گونه ای که سبزی چمن را
به سرخیِ قطره های خون بیآراید

***
از بلندِ سیاهیِ هزاره
بر سدۀ دره ای فرو می افتی

و صلیبِ درد
در چهار سویِ تنت می پیچد
ولی حالا

باش تا
غمناک ترین پارۀ قصۀ امشب را بگویم :

وقتی که تو
رو به چهارسویِ رودخانه شنا می کنی
برایِ رسیدن به آب

18-12-91

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *