بر مدار تردید
مطمئن نیستم
که دایرۀ خورشید
طلائی شود…
مثل گوشواره ای که تو بر گوش
یا سربی شود
مثل گلوله ای به گردن
***
اطمینان ندارم
که این بزرگراهِ تنگ
مرا به کدام بهشت گمشده
دعوت کرده
انگار کن که حافظ و مولوی و بامداد
فقط برای تزئین اطاق های ما سروده اند
به خط ثلث یا شکستۀ نستعلیق
فروغ هم فقط برای این که در میان شعاع های خورشید
پنهان شود
***
مطمئن نیسنم
که این پنجرۀ کوچک را
برای بزرگتر کردنِ حسرتهای تو آفریده اند
یا تو را بزرگ و بی شمار
تا دوباره به تماشای خیمه شب بازی
***
مطمئن نیستم
سه ماه و سی روز پیش بود
یا سه ماه و سی سال
یا سی صد هزار سال پیش
که قابیل را خدا
برای کشتن هابیل آفرید
***
پیش از اینکه آفتاب بتابد
پنجره
بسته می شود
13 آذر 92