جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

اولین بارش باران پاییزی

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 27, 2016

 

 

طوفان به ناگهان شد

به دنبالش رگبار باران

باران هنوز می بارد

باران که می بارد

احساس می کنم که اشک خداست

که بر زمین آدمها جاری می شود

***

اشک خدا را که می بینم

همیشه در تردید میان دو اندیشه ام

آیا خدا دلش گرفته و بخاطر به بیراهه رفتن آدمها گریه می کند؟

یا اینکه اشک شوق است جاری شده بر چشمهای نادیدنی خدا

از دیدن کسانی که

در این دنیای سراسر نفرت

دغدغه عشق را دارند و خدا؟

***

« اولین باران پاییزی هم به خاطره پیوست »

اینرا  به زمزمه می گفتم

وقتی که داشتم شیشه ی پنجره را

از لکه های باران پاک می کردم

برای دیدن دوردستها

برای ادامه ی راه

….

دوردست اما

احساس می کنم که همین نزدیکی هاست

و باقی راه را

با هیئتی دیگر گونه باید ادامه دهم

***

باران تمام شده و حالا تنها

سمفونی نسیم است

که با انگشتهای نازنین خدا نواخته می شود

***

طوفان تمام شده

باران هم به آخر رسیده

طوفانی که در دل دارم اما

تازه شروع شده

۱۹/۷/۱۳۸۵

 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *