در خيابانها و بزرگراه ها ( * )
( پيامهائي كوتاه براي رانندگي بهتر …… و زندگي بهتر )
مقدمه:
1-تمام كساني را كه در شهر تهران بزرگ وحومه آن ساكن هستند و به كار اشتغال دارند ، مي توان به دو گروه تقسيم كرد.
گروه اول راننده وسائط نقليه عمومي اعم از سواري، ميني بوس، اتوبوس و يا راننده كاميون و وسائط نقليه سنگين هستند. اين گروه از 24 ساعت شبانه روز، حدود 12 ساعت يعني %50 از وقت خود را در حال رانندگي بسر مي برند.
گروه دوم در ادارات دولتي يا خصوصي شاغل هستند و يا شغل آزاد دارند. اين گروه از 24 ساعت شبانه روز حدود 8 ساعت يا بيشتر در محل كار و 8 ساعت در خواب و استراحت بسر مي برند. از 8 ساعت باقيمانده حدود 2 ساعت براي انجام امور شخصي، حدود 3 ساعت كنار خانواده و حدود 3 ساعت در ترافيك (چه به عنوان راننده چه به عنوان مسافر) بسر مي برند. به عبارت ديگر همان اندازه كه در كنار خانواده هستند در خيابان ها و بزرگراه ها در كنار ديگران و در تعامل با آنها هستند.
2-فرهنگ رانندگي در تهران واقعاً پائين است. بطوريكه اغراق نيست اگر گفته شود بزرگترين ناهنجاري اجتماعي مردم ، هنگام رانندگي بروز مي كند. به عنوان مثال، ايراني ها كه در تعارف به يكديگر زبانزد ساير ملل هستند، هنگام رانندگي رفتاري كاملاً برعكس در تعامل با ديگران دارند. عدم رعايت مقررات رانندگي و احترام به ديگران تبعات منفي بسيار دارد، زيرا علاوه بر تشديد ناراحتي هاي اعصاب و روان كه سلامتي را تهديد مي كند، باعث بروز خسارات مالي و جاني جبران ناپذير مي شود. همانگونه كه در بند 1 اشاره شد، زمان قابل توجهي از شهروندان در ترافيك صرف مي شود، پس شايسته است براي كاهش آسيب هاي رواني و عاطفي، در اعتلاي فرهنگ رانندگي توجه بيشتري مبذول شود.
3-اشعار كوتاهي كه در پي مي آيد و همه مرتبط با موضوع رانندگي است، در طول ماه هاي فروردين تا مرداد و هنگام بازگشت از محل كار، (گاه رانندگي يا پشت چراغ قرمز) به فكرم خطور كرده است. بعضي از آنها جنبه طنز دارند و بعضي ديگر جنبه نصيحت، آموزشي يا انتقادي دارند. . اولين شعر گاه عبور از پل گيشا جرقه زد. وقتي ديدم نسبت به پنجاه سال پيش مفهوم بعضي كلمات چقدر عوض شده است. قبلا پل سازه اي براي عبور از روي رودخانه بود ولي اكنون كاربردي ديگر دارد (( هر روز از ده پل عبور مي كنم – بر رودخانه هايي كه آب ندارند – سيلي از آهن در آنها جاري ست ! )).
نكته قابل توجه آنكه وقتي اواخر تيرماه تعداد اين قطعات به حدود 100 عدد رسيد فكر مي كردم %99 مسائل ترافيكي در اين مجموعه اش مطرح شده است ولي پس از گذشتن دوهفته ، هر روز نكات تازه اي به ذهن خطور كرد . بنا بر اين بايد گفت اين مقوله الي الابد مي تواند ادامه داشته باشد ، ولي فعلا به اين مقدار بسنده مي كنم.
در اينجا لازم به ذكر است از آن عزيزاني كه احياناً فكر مي كنند، اشعاري كه لحني تند دارند، خطاب به آنهاست واقعاً پوزش مي خواهم چرا كه قصد اهانت به هيچكس را نداشته ام و سلامتي اين عزيزان را آرزومندم.
4-از خواننده عزيز مي خواهم پس از مطالعه، در حد توان، خود را بيشتر ملزم به رعايت اصول و مقررات رانندگي و احترام به ديگران كند، زيرا همانگونه كه اشاره شد، انجام اين مهم دستاوردهاي زير را در پي دارد.
– تأثير مثبت در سلامتي و روان
– كاهش استهلاك قطعات يدكي
– صرفه جوئي در زمان
– كاهش خسارات مالي و جاني جبران ناپذير
– و در نهايت افزايش بهره وري در زمينه هاي اقتصادي و فرهنگي در سطوح مختلف جامعه
جواد شريفيان – فروردين تا شهريور 1384
آماده دريافت نظرات انتقادي يا پيشنهادات شما :
J_sharifian22@yahoo.com
رباعي :
كـج مي كنـي و راه مـرا مي بندي
شايد ته دل كمي به من مي خندي
دلگيـر نمي شوم، مرامـم اينـست
در عشق هزارم ، تو به نفرت چندي؟
1
آرزو بر راننده ها عيب نيست
كاش مورچه مي شد ماشينم
تا به آساني بگذرم
از بزرگراه شلوغ همت !!
2
آنكه در بزرگراه زيگ زاگ مي رود
دلم به حالش مي سوزد
چرا كه روان زيگ زاگي دارد
3
آنهمه بد راندي
تا از همه سبقت بگيري
ديدي در اين ترافيك
هنوز پشت سرمان هستي
4
اتوبوسي با سرعت
جاده را مي پيمود
و چه خالي مي رفت !
5
از اينهمه تصادف مرگبار
عبرت نمي گيريم
ولي در رانندگي
هميشه شتاب مي گيريم
6
از پارك كردن ماشين مي گذرم
جاي ديگري هم حتما پيدا مي شود
اما از تو كه براي پارك كردن
به بد ترين روش متوسل شدي
نمي گذرم
7
از پدرت به ارث رسيده ماشينت
هر جور دلت مي خواهد
با آن رفتار كن
بزرگراه ارث پدرت كه نيست
كه هرجور دلت مي خواهد
در آن قيقاج مي زني
8
از چراغ قرمز گذشتي
خدا ازت نگذرد
9
از خودم خوشم نمي آيد
وقتي سوارم و تك سرنشين مي روم
و در اين مرداد داغ مسافران
كنار خيابان
در انتظار ايستاده اند
10
از سمت راست سبقت گرفتم و تصادف كردم
با چه خسارت سنگيني
حالا پشت دستم را داغ كرده ام
كه هيچوقت
از سمت راست سبقت نگيرم
11
از مخترعين مي خواهم
سواري سخنگو اختراع كنند
سواري سخنگو
حتي اگر ناسزا بگويد
از بوق بهتر است
12
استخوان ترقوه ماشينم شكست
اين همه چاله چوله چكار مي كند
در اين خيابان تاريك !
13
امانت نمي دهند
امانشان بريده
راننده ها
در بزرگراهها
14
امسال چقدر هوا گرم بود
در سي سال گذشته سابقه نداشت
گوينده راديو پيام حرف قشنگي زد
“ ماشينت از شدت گرما جوش آورده ؟
“ زياد مهم نيست
“ خودت چرا جوش آورده اي ؟ !
15
اي كاش در تمام چهار راههاي زندگي مان
چراغ راهنمائي مي گذاشتند
****
چراغهاي راهنمائي واقعا مفيدند !
16
اين را من نگفته ام
مجري بخش شامگاهي راديو پيام گفته است :
آنكه خزيده مي رود
آنكه دويده مي رود
با هم به مقصد مي رسند
17
با سبقت بيجا گرفتن
هيچ چيز درست نمي شود
نه در گفتن
نه در رانندگي
كلاهت را قاضي كن
تا همه چيز به خوبي درست شود
18
باور كنيم فقط حق با ما نيست
همه حق دارند به موقع به مقصد برسند
پس رعايت آنها واجب است
19
بخش كوچكي از پليس هاي راهنمائي و رانندگي
بجاي راهنمائي
فقط به فكر جريمه كردن هستند
بطور مثال: در سر چهار راه ……
به مسافران نمي گويند :
– صد متر آنطرف تر بايستيد
به مسافر كش بيچاره گير مي دهند
20
براي رسيدن به خانه
از هفت خوان بايد گذشت
هر چراغ قرمز خواني است
21
برايش تاسف مي خورم
مثل فشنگ از كنارم گذشت
هفتصد متر بعد
هم خودش
هم سه سواري ديگر را
متلاشي كرد
22
بزرگراه كه جنگل نيست
راننده اتوبوس تصور مي كند
سلطان جنگل است
هر طور دلش مي خواهد
مي راند
23
بوق خيلي بدي زدي تا كنار روم
اگر برايت اين چنين بوقي بزنند
كنار مي روي ؟
24
بوق سه نوع است
نوع اول و نادر آن هشدار
نوع دوم پرخاش و ناسزا
نوع سوم از سر بي عقلي
25
بوق گاوي گذاشته اي
براي ماشيني به اين كوچكي ؟
صداي گاو مي دهد ماشينت ؟
چهچهه ي دلنشين بلبل را
چرا براي بوق ماشينت
انتخاب نمي كني ؟
26
بوق ماشين من تقريبا “آكبند “ است
مغز راننده هايي كه مدام بوق مي زنند
هم!
27
بوق گاهی ناسزاست
آنكه ناسزا مي گويد
سزاوار دوست داشتن نيست
28
به خانه كه مي رسم و دور مي شوم از چراغ قرمز
دلم به حالش مي سوزد
هيچكس دوستش ندارد
29
به كارگري كنار بزرگراه
كه رنگ سبز مي زند به ميله هاي زنگ زده :
– خسته نباشي هيچگاه
– هميشه سبز باشي همچون بهار
30
به كجا چنين شتابان
تا توقف در دويست متر جلو تر
عجب !!!
31
به گرگ و ميش كه رسيدي
چراغهايت را
روشن كن
32
به من راه دادي
تشكر
راهي پر امن و با سلامتي
برايت آرزو مي كنم
33
به ميدان جنگ كه نمي روي
بسوي خانواده مي روي
از عصبانيتت بكاه
اخمت را به لبخند مبدل كن
و با اعصابي آرام تر به رانندگي ادامه بده
34
به همراهيم اگر ادامه دهي
از قماش مني
پشت سرم بران
با هم به مقصد مي رسيم
35
بیشتر آدم ها
طبیعی بنظر می رسند
به بزرگراه که می رسند
از طبیعت خود بیرون می شوند
کاش می دانستند
اداره راهنمائی و رانندگی
با کمک دوربین های مستقر در بزرگراهها
برگ ثبت خلافشان را
سه سال دیگر
با جریمه های سنگین
کف دستشان می گذارد
36
بيهوده سبقت مي گيري و شتاب مي كني
مجالت براي انجام آنچه كه مي خواهي
بيشتر نمي شود
37
پدر به پسر مي گويد :
پسرم
– درس بخوان
– ورزش كن
– مواظب خودت باش
– درست غدا بخور
– درست بنشين
-درست با من حرف بزن
بيشتر چيزي مي گويد
كه نفعي براي خودش دارد
كمتر به فكر جامعه است
كمتر مي گويد :
– پسرم درستكار باش
-پسرم درست رانندگي كن
38
پسرم
اين بزرگراه واقعي است
صفحه مونيتور
و بازي تخيلي رايانه اي نيست
بيشتر مواظب باش
39
پسرم
چند بار بگويم
اين درست كه خدا مواظب من و توست
ولي خودمان هم بايد
هنگام رانندگي بيشتر مواظب باشيم
40
پسرم
خيابان هرچقدر هم كم تردد باشد
زمين بازي فوتبال نيست
41
پسرم
دستت چرا از پنجره ماشين بيرون است ؟
كمي بيشتر احتياط كن
42
پسرم به تو قول مي دهم
اگر آهسته تر براني
سرعت گير ها – دشمنان جلو بندي – را
بر مي دارند
هزينه تعمير جلوبندي
واقعا بالاست
43
پسرم بيشتر گاز مي دهي
اين اصلا خوب نيست
پاي راستت را با ترمز بيشتر آشتي بده
44
پسرم كمي آهسته تر
فقط دو دقيقه دير تر مي رسي
دنيا كه به آخر نمي رسد
45
پشت چراغ قرمز
هرچند ثانيه يكبار بوق مي زني
با بوق زدن كه سبز نمي شود
46
پشت چراغ قرمز طولاني
خاموشش كن
موتور ماشين هم نياز به استراحت دارد
مصرف بنزين هم كمتر مي شود
محيط زيست هم سالم تر مي ماند
47
پشت خط عابر پیاده توقف کن
آن عابر شاید
بیشتر از تو برای رسیدن
تعجیل داشته باشد
48
پشت شيشه ماشينش نوشته بود
EAT MY DUST
كاش مي نوشت
LOVE IS GREAT
49
پليس راهنمائي مبصر كلاس خيابانهاست
بيائيد دوباره سعي كنيم
شاگردان خوب اين كلاس شويم
50
پیاده رو
جای پارک ماشین
و عبور موتور سوار نیست
51
پيشنهاد بكري دارم :
شعاع چراغ قرمز راهنمائي را
بيشتر كنيد
طول زمانش را كمتر !
52
پيشنهاد خوب ديگري دارم :
پليس هاي راهنمائي
واقعا زحمت مي كشند
****
سر چهار راه ها
يا هركجا كه پليس راهنمائي ديديد
برايش دست تكان بدهيد
خستگي اش كاهش مي يابد
53
پيشنهاد خوب بعدي :
فرد و زوج كردن تردد خود روها
مشكل ايجاد مي كند
انتقال ادارات دولتي از تهران هم
راه حل آخرين خواهد بود
بجاي اين طرح ها بهتر نيست
شروع كار ادارات را
عقب ، جلو ببريد
دليلي ندارد تمام موسسات و ادارات
ساعت 8 صبح شروع به كار كنند !
54
تازگي پر پيچ تاب شده اند خيابان ها
– دور برگردان ديگري در پيش است –
عشوه مي فروشد
خيابان خاكستري
به سواري فيروزه اي !
55
تخته بند تنت آسيب مي بيند
اگر هميشه بخواهي
تخته گاز براني
56
تو كه اينهمه
وسواس تميزي ماشينت را داري
چرا به تميزي رانندگي ات
توجه نمي كني ؟
57
تو كه سعي مي كني
در بزرگراه خاكستري
در رانندگي
از همه پيشي بگيري
چرا در بزرگراه زندگي
در دوست داشتن
از همه پيشي نمي گيري
58
تو كه مدام دنده عوض مي كني
فقط يكبار براي هميشه
طرز تفكرت را عوض كن
هميشه حق با تو نيست
ديگران به دليل كثرت
بيشتر از تو حق دارند
59
تو كه هميشه تعارف مي كني
هنگام رانندگي هم
به راننده هاي ديگر تعارف بكن
اگر سفارشم را بپذيري
حتي اگر نپذيري
دعا مي كنم
باكت هميشه پر بنزين
و تيوبت پر باد باد !
60
جالب است بدانيد
حركت مورچه ها در كنار كوره راهها
از حركت سواري ها در جاده ها
منظم تر است
61
چراغ سبز يعني برو
چراغ قرمز يعني توقف كن
ولي با كمال تاسف
چراغ زرد يعني سرعت بگير
براي فرار از توقف !
62
چراغهاي قرمز مگر خواب و آسايش ندارند
از صبح تا به شب و از شب تا به صبح
دائم بيدارند !
63
چرخها به سرعت مي چرخند
تا مسافران منتظر و خسته را
پشت سر بگذارند
64
چقدر تند می رود این اتوبوس
راننده اش مگر نمی خواهد
مسافران را سالم به مقصد برساند؟
65
چقدر خودسري مي كني
چقدر شتاب
يك دندگي چرا ؟
يك بار اتفاق مي افتد
66
چقدر مي چسباني
فاصله را رعايت كن
اگر جلوئي نيش ترمزي بزند و …..
فقط تو مقصري
67
چقدر نيم كلاج بروم
باور كنيد كف پاي چپم
يك هفته است كه درد مي كند
چرا نمي خواهند
فكري براي ترافيك ورودي مدرس
به بزرگراه همت كنند؟
68
چه خبر شده
امروز در مسيرم
هي چراغ قرمز
سبز مي شود !
69
چه راه بندان سنگيني
پياده اگر مي رفتم بهتر نبود؟
هم كرايه نمي دادم
هم ورزش بود
هم زود تر رسيده بودم
70
چه ماشين شيكي داري
رانندگي ات هم آيا
به شيكي ماشينت هست؟
( * ) این پست با دیگر پست ها متفاوت از کار در آمد چرا که از حالت ادبی محض خارج شد. ادامه ی این نکات ترافیکی را به مرور در پانویس پستهای بعد می گذارم .